در صداقت بیان من به سیاف پشت دست


در صداقت بیان من به سیاف پشت دست !
در صداقت لذتی است که شهد نیست
من استاد سیاف را نسبت به کاندید های دیگر محترم می شمارم همه شما مناظرات کاندید ها را دیدید و شنیدید همه حرفها خیال و هوا پردازی بیش نبوده و نیست همه سعی می کنند خاک در چشم مردم بزند و رای بدست آورند.
ولی استاد عبدالرب رسول سیاف را از همه متغیر می بینم او همان حرف را که می گوید عمل هم می کند برای اثبات ادعا هایم برایتان چند سند پیشکش می کنم.
۱- در زمان جهاد برای پاکستان و عربستان و بعضی کشور های دیگر عربی تعهد کرده بود که تا آخرین رمق حیاتش در خدمت و فرمان بردار آنها خواهد بود که بود این را همه میدانیم.
۲- در زمان جنگ های حزبی در کابل سوگند یاد کرده بود که به فرمان شبکه استخباراتی پاکستان یعنی آی اس آی میان هزاره ها و تاجیک ها به نمایندگی پشتونها تفرقه بی اندازد که از این ماموریت هم موفق بدر شد.
۳- زمان تجاوز پاکستان تحت نام نیرو های طالب وعده کرده بود که مسعود را به دام مرگ بکشاند تا خود رهبری سنگر ها را بیگیرد که مسعود را با هماهنگی کشور های چون مصر عربستان و… توسط خبر نگاران عرب سربه نیست کرد ولی موفق به کسب جایگاه اصلی نشد بگذریم از آن در این وعده خود نیز تا پای جان وفا کرد.
۴- در حاشیه رانی زنان که نیم پیکر جامعه بشری است عهد بسته تا این کار را با صداقت و وفا داری انجام دهد و مکافات از بادار هایش بیگیرد که این پروژه تحت کار است که اگر، باز می گویم ” که اگر ” به قدرت برسد شعار همان شعار طالبانی خواهد بود که ” شیزه یا په کور یا په گور” که این آرمان را خود به گور خواهد برد.
۵- حالا هم در انتخابات شعارش همین است که ” حق ظالم را از حلق مظلوم می شکد بیرون” و مطمئینان این کار را می کند. این کار را بروی چند دلیل انجام میدهد.
الف: هماطوریکه همه میدانیم مردم عامه افغانستان از جنگ خسته شده اند ولی برعکس جهادیون ما تشنه و گرسنه جنگ اندکه جناب ایشان هم جهادی است . جهادی است بلی؟
ب: در تطبیق کردن این شعار منافع علیای خودش خوابیده است چون ظالم است نه مظلوم. همین طور است بلی؟
و مسله اخیر اینکه او هم زن و بچه دار است آنها تا این عمر از همین راه غذا خورده است غذا راه حلال مریض شان می سازد؛ مثل که بچه ثروتمند را نان فقیر مریض کند و یا برعکس.
لذا من این شعار استاد را یک شعار بسیار سنجده و بجا میدام شما را رهی تان.
در صداقت بیان من به سیاف پشت دست !

By باچه آزره آزره Posted in History