Hazara philanthropical union of the world اتحادیه خیریه هزاره های جهان


اتحـــــادیه خـــــیریۀ هــــــزاره های جـــهــــان
اتحاد خیریه هزاره های جهان يک مجمع غيرانتفاعی بوده که بصورت آزاد، بيطرف فعال و مثبت با شرکت تمام افغانستانی های جهان مطابق قوانين افغانستان ايجاد و بعد از ثبت در مراجع مربوطه فعاليت های خود را آغازمی نمايد.

نام اتحاديه:
نام رسمی این اتحادیه ” اتحاد خیریه هزاره های جهان ” ميباشد.

اهداف اتحاديه:
1- کمک به دارالیتام و نیازمندان 
2- ياری ومساعدت در عرصه های درسی، کاری و فراهم ساختن زمینه مساعد برای کودکان یتیم و خواهران بیوه و فامیلهای بیبضاعت.
3- انعکاس خواست ها وضروريات آنها.
4- توسعه و رشد فرهنگی، حقوقي و اجتماعی زنان و دختران.
5- کمک های ممکن به همه ولایتها و ولسوالی های هزاره نشین و دیگر ولایات کشور.
6- سازماندهی فعاليت های هنری، فرهنگی و اجتماعی بمنظور معرفی و شناسايی کلتور هزارهگی.

شما میتوانید کمک های تان به شماره حساب بانکی ذیل بفرستید:
Account Holder: Tamin
Account No: 003604200164016
Swift code: AZBAAFKZ
Name of Bank : Azizi Bank

اسم گیرینده: تمیم
شماره حساب بانکی: 003604200164016
کد سویفت (کدی که برای ارسال پول از یک کشور به کشور دیگر ضروری است): AZBAAFKZ
اسم بانک: عزیزی بانک کابل افغانستان

برای اطلاعات بیشتر به آدرس های زیر با ما در تماس شوید:
Skype: hazara.supports
Facebookhttps://www.facebook.com/shaheed.khaliq
Or https://www.facebook.com/hazaras.unity

نشان اتحادیه خیریه هزاره های جهان
symbol of Hazara charitable union of the world

English translation:

Hazara philanthropic Union of World.

Hazara philanthropically union of the entire world is a non-profit association of free neutral, active and positive participation of all Afghanistan people, start working based on Afghanistan law and regulation and registered with the relevant authorities to begin its activities.

Official name of this union:

Hazara of entire world philanthropically union (HoEWPU).

Concept of this union:

1- Assistance to orphanages and needy.

2- Assist and  help in education field, work and make a favorable field for orphans, our widows sisters and destitute families.

3-  Reflecting their demands and needs.

4- Development, cultural and social rights of women and girls.

5- All possible assistance to the provinces and districts of the Hazara and non Hazara-dominated.

6- Organizing artistically, cultural, social  activities and  in order to introductions and identifying Hazaras Culture.

For sharing your donation with above persons and families you can sent it to following address:
Account Holder: Tamin
Account No: 003604200164016
Swift code: AZBAAFKZ
Name of Bank : Azizi Bank Kabul Afghanistan.

For more details can have a glance in the following links and Skype address:

Skype ID: hazara.support

Facebook: https://www.facebook.com/shaheed.khaliq
Or https://www.facebook.com/hazaras.unity

امروز برای فردا


 

گذشته های ما رفتند شاید هم بعضی هایشان کار های کردند تا امرزو ما زنده باشیم و زندگی مشقت باری را که آنها تحمل کرده بودند بر ما نیز تحمیل نشود پس ما هم که امرزو زندگی می کنیم کاری بکنیم که نسل های آینده ما فرصت انگشت انتقاد بر عمل کرده های ما را نداشته باشند, دقیقا چیز های که امروز ما از گدشته های ما انتقاد می کنیم مسائلی خواهد بود که در آینده از ما انتقاد خواهد شد که چرا چنین کاری را نکرده ایم و چرا این را برای نسل آینده خود انجام نداده ایم حالان که آن وظیفه فردی و جمعی ما بوده و است

لذا دوستان نهایت گرامی بیائید قبل از اینکه زمان و فرصت ها را از دست دهیم مسوولیت ما را بشکل به انجام برسانیم که منت نسل آینده را با خود به گور نبریم

بیائید قبل از دست دادن فرصت ها مسوولیت خویش را بصورت احسنش به سر رسانیم تا منت نسل آینده بر ما نماند و فرصت بلند کردن انگشت انتقاد را بر ما نداشته باشند مثل که امروز ما بر نسل های گذشته انگشت انتقاد بلند می کنیم

Our  previous-er  had gone, some of them might have done something for us to be a live and no to tolerate the hardship part of  live which they did. so these who live today let’s do our part in order not to late  next generation to point finger on us.  It can be the same things or issues  as we crises from our past generation

they will ask us why didn’t we  solve that issues and why we left for them as we know it is our collective and individual  responsibility .  so dear friends let’s do our  responsibility in a based manner in order not to take the obligations of  upcoming generation with us to our grave.

let’s not to give the time for our generation to crises on us for why we haven’t done what we were suppose to

 

قطعنامه گردهمای اعتراض آمیز مردم ولایت دایکندی


تجمع مردم ولایت دایکندی جهت اتخاذ تصمیم و پلانگزاری برای یک راهپیمائی مسالمت آمیز بخاطر نا امن شدن هزارستان

بسمه تعالی
قطعنامه گردهمای اعتراض آمیز مردم ولایت دایکندی
در رابطه با گسترش نا امنی راهای ارتباطی هزارستان

امنیت نیاز فطری انسان، حق تردید ناپذیر بشر و از حقوق مسلم شهروندی در هر کشو، در تمام دورانهای دور و نزدیک بوده و هست. تامین و تحکیم امنیت، بستر ساز توسعه، عامل رشد فرهنگ و اقتطاد،، باعث حاکمیت قانون، تامین عدالت و آزادی در هر جامعه ای است.
ترور، کشتارهای زنجیره ای، حملات اننتحاری، سرقتهای مسلحانه، آدم ربای، به آتش کشاندن مکاتب،مورد هدف قرار دادن کودکان، زنان و عابران، ناامن کردن راهها، حملات کور به جان مسافران، ایجاد رعب و وحشت، باجخواهی، زوگیری، قانون شکنی، گسترش فساد اداری نمونه های بارز نا امنی در یک کشور است.
امروزه باقوت گرفتن تروریستهای بی رحم، نا امنی به شیوه های گوناگون روبه افزایش است. و مردم ما به رغم حضورهزاران سرباز خارجی قوت های بین المللی، صرف میلیونها دالر از کمک های بین المللی، همچنان از ناامنی و گسترش رعب و هراس افگنی به شدت رنج می برند. حملات انتحاری، نا امنی های اخیر در گوشه و کنار کشور، نا امن شدن راهای مناطق مرکزی، به خطر افتادن جان مسافران جزء دغدغه های جدی مردم ما قرار گرفته است.
امروزه راهای اصلی ولایت دایکندی و بامیان و قسمتی از ولایت غور که منتهی به ولایت هلمند، ارزگان، غزنی و میدان – وردک می شود، به شدت نا امن شده و دهها نفر طی دوماه آخر به فجیع ترین وضع توسط تروریستهای مسلح، به شهادت رسیده اند و تنها در چند روز گذشته چندین نفر از شهروندان مسافر در مسیر دره غوربند و میدان شهر و جلریزشهید شدند.
امروزه مردم ولایت دایکندی شاهد انتقال اجساد شهدا به وسیله نمایندگان شان در مجلس به این ولایت است که در حادسه سیاه 18 سنبله در غرب کابل و دره میدان به شهادت رسیده اند. مردم ولایت دایکندی با برگزاری گردهمایی اعتراض آمیز ضمن محکوم کردن انتشار فیلم توهین آمیز به ساحت پیامبر گرامی اسلام در آمریکا، ابراز همدردی خویش را باخانواده شهدای حوادث اخیر در غرب کابل و میدان شهر و اعتراضات شدید خویش را نسبت به بی توجهی اداره حکومت مرکزی و محلی در باره تامین امنیت راههای ارتباطی مناطق مرکزی اعلام می دارند، و خواسته های اصلی و اساسی شان را با صدور مواد ذیل مطرح می کند :
1. ما خواهان شناسایی عاملین حادثه 18 سنبله غرب کابل و به مجازات رساندن آنها از سوی حکومت می باشیم.
2. ماخواهان پرداخت غرامت به خانواده شهدای حادثه 18 سنبله و تفقد و دلجویی از خانواده شهدای حادثه اخیر در دره میدان ودره غوربند می باشیم.
3. ما اعتراضات شدید خویش رانسبت به نا امنی راهای ارتباطی و لایت دایکندی بامیان اعلام داشته و خواهان برقراری امنیت کامل راهای ارتباطی هزاره جات به مرکز از سو ی حکومت می باشیم.
4. ماخواهان بر خورد قاطع و قانونی و قلع و قمع تروریسم در افغانستان می باشیم.
5. ما هرگونه مسامحه و مداهنه کاری با تروریستهای دهشت افگن را گناه و باعث عقب ماندگی و نابسامانی کشور می داینم.
6. ما هرگونه هراس افگنی و عملیات تروریستی را به شدت محکوم نموده و مراتب همدردی خویش را با خانواده شهدای حادثه اخیر در غرب کابل و میدان شهر و دره غوربند اعلام می داریم.
7. ما هرگونه توهین به مقدسات اسلامی را محکوم نموده و انتشار فیلم توهین آمیز به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام را در آمریکا به شدت محوم می کنیم.
8. ما هرگونه هراس افگنی وعملیات ترورستی را به شدت محکوم نموده و مراتب همدردی خویش را با خانواده شهدای حادثه اخیر در غرب کابل و میدان شهر و دره غوربند اعلام می داریم.
ستاد مردمی و نهادهای جامعه مدنی
شهرنیلی جمعه 24 سنبله 1391

رونوشت به:

• دفتر ریاست جمهوری جمهوری اسلامی افغانستان
• دفتر والی ولایت دایکندی
• دفاتر معاونین رییس جمهور
• مجلس ملی و مجلس سنای افغانستان
• دفتر ملل متحد دفتر ولایتی دایکندی
• دفتر ولایتی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت دایکندی
• سفارت ایالات متحده در کابل
• سفارت خانه های کشورهای عضوی ناتو
• رسانه های ملی و بین المللی

انسان نو


رازی ” محیبی ” فلمساز هزارهن

م

 نویسنده : رازی محیبی

قلم را که بدست می گیرم سرشار از شک و تردید و نگرانی و اضطراب می شوم برای پیدا کردن اولین واژه برای بیان کردن خودم ..

و این حس از ابتدای بودنم در من جاریست.

حس انسان بی نامی که در سرزمین من متولد شده است . سرزمینی که هیچ وقت با حد و مرز مشخص تعریف نشده است و انسانهایی که در آن زندگی می کنند تا هنوز به توافقی برای یافتن واژه ای که هویت شان را تعریف کند نرسیده اند و من بین واژه های بی هویت مرددم. واژه هایی که هیچ توافق جمعی بر آنها نیست ، واژ ه های مبهم مثل خود من .

نمی دانم چه بنویسم .. افغان ، افغانستانی ، هزاره یا هزاره افغانستانی ویا..

هیچ یک از این واژه ها به یک توافق جمعی نرسیده اند که بتوانند مرا بیان کنند ، درحالی که من انسانی هستم که می خواهم بیان شوم و این انسانی که می خواهد بیان شود انسان نو این سرزمین است .

بعد از جنگ جهانی اول ،وقتی پارادایم کشور نهادینه شد ، سرزمینی که من در آن متولد شده ام به شکل کشوری رسمیت یافت که تاریخ رسمی اش مورد توافق جمعی نیست و تاریخ غیر رسمی اش ، شفاهی و نا مکتوب است و مرزهای جغرافیایی اش  هم  تا هنوز مبهم اند . در این” کشور ” دو گونه انسان زیسته اند و انسان جدیدی در حال تولد است : 

– انسان مبهم

انسان محصور در حکایت های شفاهی در ابعاد محدود جغرافیایی . انسان مبهم ،  انسانی  روایت نشده است که در بستر یک سری اتفاقات و رویدادها ی بی نام زیسته اند . انسانی که نه خود نام داشته است و نه با همنوع خود به توافقی برای نامیدن غیر خود شده است .

– انسان جنگجو مدرن 

تاریخ 40 سال معاصر افغانستان در جنگ گذشته است و در این مدت کوتاه این کشور،  چهار تحول بزرگ را که مبتنی بر اندیشه

انقلابی ،  برای ایجاد سیستم های حکومتی جدید و ازمیان بردن سیستمهای قبلی حکومتی بوده است  را پشت سرگذاشته  است که همگی تنها در از میان بردن سیستم های پیشین با هم توافق دارند این چهار تحول را می توانم اینگونه نام ببرم :

نظام شاهی به نظام ریاست جمهوری

مجاهدین

طالبان

دموکراسی کرزی

 تحولاتی  که برای هیچ کدام فرصتی برای تعریف و روایت شدن وجود نداشته است و سریع تر از معا دلات عقلی و علمی اتفاق افتاده اند

  و این عدم تعریف و مجهول بودن رخدادها و به سرعت اتفاق افتادن ، یکی از بارزترین خصوصیت فرهنگ جنگ است که در آن همه رخدادها  اضطراری و فوری اند و از همین رو به ساختاری عمودی نیاز دارد که  در راس آن یک نفر ” فرمانده ، رهبر ، قومندان ..” قرار می گیرد بقیه به نسبت فاصله ای که با راس دارند ، فرمانبر و فر مانده می شوند . 

-انسان نو

انسان تازه متولد ، انسانیست که نمی خواهد مبهم باشد ، جنگجو با شد و نه حتی اندیشمند مدرن باشد.

انسانی که با تمامی انرژی که در خود دارد ، برای شدن فراتر از تجربه های انسانهای قبلی می اندیشید و امتداد مستقیم آنها نیست ، بین بودن و شدن او و دیگر بودن و شدن ها یک گسست شناختی هست و در پی آن است که قابلیت دیگری از انسان بودن را به فرم برساند . 

ارسال کننده عارف محیبی

Image

جوان هزاره و کشف فرمول جدید ریاضی در غزنی


خلیل الله یعقوبی، دانش آموزی است که باشنده کمرک ولسوالی جاغوری از مربوطات ولایت غزنی است که در بخش الجبر و ریاضیات، توانسته است فرمول جدیدی را برای حل معادلات، کشف کند.
مسولان معارف غزني مي گويند كه فرمول اين دانش آموز به عنوان يك ابتكار و دستاورد علمي در بخش الجبر و رياضيات از سوي مركز ساينس و علوم طبيعي وزارت معارف كشور، مورد تاييد قرار گرفته است.
او، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.
پیشتر نیز یک جوان از باشندگان ولسوالی جاغوری ولایت غزنی، توانسته بود که با  استفاده از ابتدایی ترین امکانات، طیاره بسازد و این طیاره نیز به شکل موفقیت آمیز، در يكي از ميدان هاي هوایی كشور به پرواز  در در آمد.

خلیل الله یعقوبی، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.خلیل الله یعقوبی، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.
پنج شنبه گذشته در مراسمی زیرنام “ماهم مي توانيم” با اشتراك برخي از اعضاي پارلمان كشور، معاون والي غزني و مسئولان رياست معارف اين ولايت در ليسه البيروني شهر غزني برگزار شد.
محمد علي احمدي معاون والي غزني ابتکار خلیل الله یعقوبی را مورد ستايش قرار داده و از او به عنوان يك الگو براي نسل جوان كشور ياد کرد.
او  از نسل جوان كشور خواست كه مانند اين دانش آموز در عرصه علم آموزي و آشنايي با فناوري روز، تلاش كنند تا به گفته او، زمينه براي يك رقابت سالم علمي فراهم شود.
آقاي احمدي از وزارت معارف كشور خواست كه دستاورد علمي اين دانش آموز را به عنوان يك ابتكار علمي در المپياد هاي بين المللي ارائه کند و زمينه اشتراك او را در مسابقات بين المللي فراهم سازد.

معاون والي غزني، شناسايي استعداد هاي برتر و جوانان خلاق و مبتكر را برای کشور لازم دانسته و از مقامات وزارت معارف خواست كه بورس تحصيلي نیز در اختيار اين جوانان قرار بدهند.
معاون والي غزني، شناسايي استعداد هاي برتر و جوانان خلاق و مبتكر را برای کشور لازم دانسته و از مقامات وزارت معارف خواست كه بورس تحصيلي نیز در اختيار اين جوانان قرار بدهند.
دستاورد علمي بي پیشينه
از سویی، عبدالقدوس رسولي معاون رياست معارف غزني ابتکار خلیل الله یعقوبی را یک دستاورد علمي بي پیشينه خواند و گفت فرمولی که از سوی اين دانش آموز خلق شده است، بار اول در اداره ساينس رياست معارف غزني مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن به مركزساينس و علوم طبيعي وزارت معارف فرستاده شده است.
آقاي رسولي افزود كه مركز ساينس وزارت معارف كشور اين فرمول را به عنوان يك دستاور علمي و يك ابتكار بي پیشينه در عرصه رياضيات مورد تاييد قرار داده است.
خليل الله يعقوبي اما، مي گويد كه اين دستاورد علمي او، افزون بر اينكه مورد تاييد مركز ساينس وزارت معارف كشور قرار گرفته از سوي مركز تحقيقات رياضي فلسفي جهان كه توسط پروفیسور صديق افغان اداره مي شود نيز مورد تاييد قرار گرفته است.

پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.
او تقدير نامه اي را به مطبوعات نشان داد كه از سوي اين مركز به او داده شده است.
خليل الله معتقد است فرمول خلق شده توسط او، سهولت هاي زيادي را براي حل معادلات الجبري فراهم كرده است.
به گفته او، این فرمول بسیار آسان تر از روش مرسوم محمد ابن موسي، براي حل معادلات يك مجهوله درجه دو مورد استفاده قرار مي گيرد.
خدمت به وطن آرزوي پدر! 
پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.
محمد جمعه به خبرگزاري بخدي گفت كه او غريب كار است و روزانه در بدل 200 افغاني کارگری می کند.
او افزود با اينكه فقر و تنگ دستي همواره او و اعضاي خانواده اش را رنج داده اما هيچ گاه فزندانش را به كار مجبور نکرده و اورا تشویق به درس خواندن کرده است.
وا نداشته است و آنها را به مكتب تشويق كرده است.
افغانستان امن وآباد و پشرفته از آرزو هاي محمد جمعه ميباشد او ميگويد همواره پسرش را تشويق كرده است كه درس بخواند و به وطن خدمت کند.
سنایی – غزنی 

منبع : خبرگزاری بخدی

دیموکراسی جوان و درک آن در افغانستان


باحفظ حرمت دختر خانم های که از این طبقه مجزا هستند و واقعا من به آن خواهران و مادران افغانستان ارج می گزارم

این مطلب متوجه کسانی است که غرب زده شده اند و میخواهند با همان شیوه غرب زدگی شان جامعه افغانستان را نیز به فحشا بکشانند در افغانستان از دیموکراسی و حقوق زن به چی حد درک درست شده است نمی خواهم زن ستیز باشم و برای حقوق زن ها و دیموکراسی واقعی هم خیلی هم احترام دارم و همیشه هم برای زن ها حق قائل شده ام و می شوم ولی زن ها چی قدر توانسته اند از این دیموکراسی به نفع خود شان استفاده نمایند؟ دیموکراسی  حق از دیدزن های افغانستان که در کشور های خارج زندگی می کنند چی معنی دارد؟ دقیقا شما بخش اول این فلم یعنی قبل از این که با خانم های زندانی مصاحبه اجرا می کنند تماشا بکنید همین است حق زن؟ هر مردی که ببیند همین فکر را می کند که من کرده ام که زن های افغانستان از دیموکراسی و حقوق زن درک درست نداشته اند و نتوانسته اند از این فرصت یازده ساله به نفع شان استفاده نمایند و درک شان از دیموکراسی وحقوق زن نظر به همین سند ویدیوئی از خانم که امکان دارد از کشور های غربی آمده است قرار ذیل باشد:

1- برهنه گشتن و نشستن

2- اجرا اعمال ضد اخلاقی و انسانی

3- بدون آگاهی فامیل باید منزل را ترک کنند و بروند و کسی هم حق پرسش را نداشته باشد

4- از راه غیر مشرع مانند غربی ها فرزن بدنیا آوردند

5- فرار از خانه و منزل بدون آگاهی شوهر و والدین

ولی این خانم های غرب زده این قدر فکر نمی کنند که زمانیکه برای بار نخست وارد کشور های غربی شدند چی حال داشتند و چی قدر رنج می بردید و چی قدر از طرز رفتار و گشتار خانم های غرب خجالت می کشیدند. آیا حاضر هستید که دخترها , مادر ها و خانم های شما با بر قراری روابط نا مشروع فرزندان ناخلف بدنیا آورد؟ در اینجا باز هم تکرار می نویسم که در این مطلب نمی خواهم همه زن های افغانستان  را شریک بدانم بخاطر یک بی حیا و از خود بیگانه چرا من خواهران و مادرانی را می شناسم که خیلی هم از نگاه عقیدتی به سطح بالائی زندگی می کنند باور کنید هنوز هم حاضرم بر دامن آنها سجده بکنم و دست و پا های شان را ببوسم نه بخاطر اینکه از لحاظ فکری به سبک قبیلوی زندگی می کنند بلکه خیلی هم فامیل های روشن و تحصیل کرده هستند ولی هنوز هم همان مسائل اسلامی و دینی شان را احترام می گزارند و مراعات می کنند ,  من چندی قبل بافامیلی از هرات در شهر دهلی که واقعا یک فامیل محترمی بود شاید این نوشته ام را روزی بخوانند فامیلی بود که مرد خانه شان تکلیف قلبی داشت نزد داکتر خلیل کشمیری در مرکز تداوی ولی که از مسلمان های کشمیر است نخست ایندوسکوپی کرده بود و بعدا اینجو پلاستیک سرخوردم  با دو دخترش که از لحاظ حجاب اسلامی کاملا معیار و اسلامی را داشتند و مادر این دختر خانم ها که منحیث مادرم باشد شخص تحصیل کرده ای بود به گفته خود ایشان که معلم اند دریکی از مکاتب شهر من هم احساس هموطنی در قلبم اندکی وجود دارد بخاطر اینکه مشکلی زبانی نداشته باشند همرایشان همکاری کردم  ولی بدون شک که فامیل محترم و مسلمان واقعی بودند.من فامیل های را می شناسم که شاید دهها در خارج ا زکشور زندگی کرده اند ولی هنوز هم از لحاظ عقیدتی و مذهبیهمانند اند که بودند  , من نمی گویم خواهران و مادران ما آزاد نباشند باشند ولی نه به شیوه ای که این دختر خانم بی حیا و غرب زده است و خودش را بکلی فراموش کرده است می خواهد غربی ها عمل بکند و زن های پاکدامن افغانستان را به فحاشی مانند خودش دعوت بکند جامعه دینی ناب را با اندیشه های غربگرایانه شان دیگر گون سازند

من از مقامات ذیصلاح کشور می خواهم که هر چی زود تر جلو چنین اشخاص را بگیرند و عاملان را هم به چنگال قانون بسپارند  اگر حق می خواهند و می خواهند حقوق زن ها را برآورده بسازند این راه نیست که آنها انتخاب کرده اندبلکه می توانند از راه درست ترآن که همانا مرجع قانون است بدست آورند در آرزوی رزوی که این دیموکراسی جوان در افغانستان به مرور زمان جایگاه واقعی اش را رد جامعه سنتی افغانستان دریابد و خواهران و مادران ما هم از آن درک واقعی را حاصل بکنند

و من الله التوفیق

سالگرد خمینی چرا در کابل


آیت الله خمینی

سید روح الله خمینی فرزند مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی که در 21 سپتمبر 1902 در شهرستان خمین چشم به جهان گشوده است و دروس ابتدایی دینی را در زادگاهش و برای کسب علوم عالی عازم قم شده نزد آیت حایز کسب تعلیم کرده و بعد از فراغت به تدریس پرداخته. خمینی هنوز بیشتر زا پنچ ماه سن نداشت که پدرش موسوی بنابر شرایط انقلابی در کشور مورد ضرب گلوله قرار گرفته و روح الله نزد مادرش (جاهر) و عمه اش ( خانم صاحبه) که هر دو زنان شجاع و حق جویی بودن تربیت یافته است هنوز بیشتر از پانزده سال سن نداشت که این هر دو خانم را نیز از دست داد پس خمینی از همان کودکی نظر به گفته خود آنها با درد و رنج جامعه اش آشنائی پیدا کرده است.و با مشقت ها دست و پنجه نرم کرده است.

خمینی بعد از چندین سال تدریس فقه علوم دینی و اخلاق اسلامی در قم عازم نجف اشرف می شود و در آنجا با کسب علوم عالیه برای مدت 14 سال در مساجد مختلفه از جمله مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود.اندیشه مبارزاتی و سیاسی در ذهن این مرد از محیط تربیتی خانوادگی ریشه داشت از همان رو است که برای اولین باردر نجف سلسله حکومت اسلامی ولایت فقیه را در آنجا اساس گزاری می کند.خمینی چندین بار تلاش می کند که عراق را ترک کند ولی حکام وقت عراق و ایران برایشان اجازه ترک عراق را نمی دهد باری می خواهد که لبنان برود ولی بخاطر صحبت های از قبل دولت ایران و لبنان حکومت لبنان مانع ورود آن می شود تا بالاخره با مشوره فرزندانش عازم پاریس می شود و شبی را در منزل یکی از ایرانی های مقیم آنجا سپری می نماید فردای آنروز دولت فرانسه از وی می خواهد که در پاریس نباید اندیشه انقلابی اش را تعقیب نماید ولی خمینی دلیلی بای دولت فرانسه می گوید که این اصل دموکراسی نخواهد بود که صدای را در گلو کسی خفه سازید من اگر از هر میدان هوای به میدانی دیگری هم تبعید و یا انتقال یابم دست از این کارم بر نمیدارم .بالاخر در سال 1357 خمینی تصمیم میگیرد که دوباره به ایران بازگشت نماید. البته با تماس های از قبل با مبارزین در داخل ایران و تشکیل شورای انقلاب که تشکیل این شورای باعث شد شاه رضا پهلوی از تهران فرار نماید. و خمینی از پاریس وارد ایران شود که بعد از انقلابی به تحت نام انقلاب اسلامی رژیم شاهی خاتمه یافت و جایش را داد به رژیم اسلامی که تا امروز ادامه دارد و امروز یکی از دیکتاتور ترین رژیم اسلامی در منطقه محسوب می گردد

خمینی بعد از این همه مبارزات برای منافع مردم ایران در سال 1368 وفات کرد بعد از وفاتش جهت ادای احترام ملت ایران هر سال سال رزو مرگ وی را تجلیل می کنند.

این مختصر ترین شرحی بود از طول تعلیم و تحصیل و مبارزات خمینی در جهان اسلام و مخصوصا  درایران برای ایرانی ها  سوال اینجاست که چرا امروز تجلیل از مراسم سالمرگ خمینی در افغانستان صورت می گیرد در حالیکه خمینی در طول مبارزاتش حتی یادی هم از نظام فاشیستی افغانستان در قبال هم کیشان درآن وقت نکرده است پس چی چیزی باعث شده است که امرزو از خمینی در کابل آنهم پایتخت کشور مستقیل چون افغانستان تجلیل به عمل آید ؟ آیا دراین برگزاری مراسم دستان بیگانه و خارجی ذیدخل است ؟ ویا کدام دلیلی دیگری وجود دارد که ما هنوز بی خبریم؟

آیا واقعا ما این قدر جان نثار باشیم  او هم برای کسی که هیچ بستگی با ما ندارد تنها چیزی که ما را ضیغه مشترک می دهد همان مذهب است .آیا این مذهب بعد ا زخمینی میان ما مشترک گردید یا در زمان او هم بود؟ اگر بود ایا هزاره و شیعیان افغانستان منحیث شیعه و مسلمان این قدر حق را بر خمینی نداشت که بگوید شیعیان و هزاره های افغانستان نیز حق دارند که از حق شان دفاع صورت گیرد درحالی برای مسلمان های فلسطین فتوا می دهد ک زکات باید برای اینها داده شود.

پس تجلیل از کی ؟ از کسیکه حتی ما را به یاد ندارد آخر چرا؟

خواهران و برادران عزیز!! محتاط باشید که آله دست اجنبی های قرار نگیرید هوشیار باشید که کسی بر سرنوشت شما و فرزندان تان بازی های سیاسی شان را نکنند. عزیزان و جوانان گرانقدر از برگزاری چنین مراسم ها بکلی بپرهیزید و تا حد امکان جلو چنین مراسم را در این شرایط حساس سیاسی در کشور بگیرید.این مراسم نه تنها که نفعی برای ملیت و مردم ما ندارد بلکه ضرر های بس فراوانی را فرا راه هدف ما قرار میدهد. چرا ما از شهدای که برای ما جان نثاری کرده اند تجلیل نکنیم که از یک شخص بیگانه و آن هم مخالف ما تجلیل بعمل آوریم.

خمیبی را شاید دوست داشته باشند ولی این دوستی را نباید تا حدی رسانند که ضررش به تمامی مردم هزاره و شیعیه افغانستان برسد.

خمینی شاید شخصیتی عالی قدری بوده باشد ولی نه برای من (هزراه) بلکه  برای عاشقان ایرانی اش

به آرزوی روزی که دیگر هیچ فرزند هوشیار و تحصیلی کرده افغانستان وقتش را برای تجلیل از روح الله ها هدر ندهند و در عوص برای رفاع مردم و بهبود کشور عزیز ما افغانستان تلاش نمایند

آمین یارب العالمین!

قسمت دوم خاطرات نخستین روز مکتب


لهیب الله آدینه

باز هم از ایامی که سالهای بعد مرا به یاد آنروزی می انداخت که از ترس تمامی وجودم به لرزه آمده بود هراسان گوشه های دیوار را اختیار می کردم تا از خطرات مرمی های تفنگداران در امان باشم بعد از دو سال باز هم وارد صحن مکتبی دیگری شدم شهید حسنی ولسوالی جغتو منطقه ککرک. البته لازم به یاد آوری میدانم  که فقط اسم از این مکتب بود و ما در مسجد قریه به نام ده کاکا مشغول درس بودیم.

شب بود درخانه گلی و تاریکی وطنی ما نشسته بودم که پدرم خسته و مانده از دکانی که در بازار بینی سنگ ساخته بود آمد با صداقت بگویم پدری تند خوی دارم ولی اینکه آنروز چرا بکلی تغییر کرده بود و چهره دیگر و لبان خنده دار بر خود گرفته بود شاید دلیلش را  بتوانم در ادامه نوشته ام برایتان بیان کنم,بلی گفتم شب شده بود د رخانه گلی و تاریک وطنی نشسته بودم که پدرم آمد معمولا هنوز عادت های شهری را از خود دور نساخته بودیم با شوق و اشتیاق در راه پدر بلند می شدیم و با بوسیدن دست شان ایشان را به بلند ترین قسمت خانه ما دعوت می کردیم و از ایشان همیشه خواستار بودم که برایم کشمش و نخود بیاورد که این کارم برای پدر جانم نیز کاری عادتی شده بود که هر روز از دکانش باید برایم یک مشت و دو مشت کشمش و نخود می آورد چی قدر بخوردن شوق داشتم و هر گز فکر بدست آوردن آنرا هم به سر نداشتم نه تنها که فکرش را نداشتم بلکه چنین اندیشه هم بر ذهنم خطور نمی کرد. شاید دروان کودکی زیبائی اش در همین است که هیچ مسوولیت در قبال هیچ فردی و هیچ چیزی نداریم.به هر صورت از قضه دور نمی شوم تغییر چهر پدرم شاید نوید آور بود برای یگانه فرزند پسرش (لهیب الله ) که همیشه بیشتر از دیگران نوازش میداد چون تنها پسری خانواه ای بودم که از ازدواج شان شاید بیشتر از پانزده سال می گذشت. پدرم همیشه مرا به خواندن و نوشت درس های دینی و مسجد تشویق و همکاری میکرد.
ناگهان برایم گفت :پسرم دوست داری که مکتب بروی و درس بخوانی ؟ من که انتظار چنین روزی را داشتم بدون درنگی پرسیدم آغا (پدر) باز هم کابل میرویم؟ گفت نه پسرم در قریه ده کاکا بچه های منطقه درس می خوانند و مکتب که هنوز دست قوماندان پایگاه است. گفته بودم که درمسجد مشغول درس بودیم این مسجد همان قریه ده کاکا مطقه ککرک است. نسبت به زمان مسجد مناسبی بود متشکل از دو اتاق قسمیکه بخش خانم ها و مرد ها جداگانه ساخته شده بود برای شرکت در مراسم های مذهبی و خیرات و.

خوب ایام درس های مکتب شروع شد و من هم با اشتیاق تمام برای کسب دانش روانه مکتب شدم صنف اول را که در خانه پدرم و کاکایم قاضی عبدالروف همکاری کرده بود یاد داشتم د رصنف دوم نشستم روز ها بخوبی پیش می رفت برای همه مضامین یک استاد داشتیم آن هم سرمعلم مکتب ما بود سر معلم ظفر ا زقریه قلشوره ککرک و فعال معلم در لیسه عبدالرحیم شهید دشت برچی کابل. استاد خوب و مهربانی بود و در ضمن خیلی هم پر خشم و عصبانی دوستش داشتم چون واقعا خیلی تشویقم می کرد و خیلی هم کمک می کرد همرایم چون شاگردی تازه وارید بودم در صنف و درس ها هم که چند روز گذشته بود من برای سه یا چهار روز دیر آمده بودم.

امتحانات نیمه نیمه سال رسید توانستم مقام سوم را کسب کنم چون مقام اول باید از بچه سرمعلم صاحب می بود و دوم هم از پسر کاکای سرمعلم و سوم که خویشاوندی دیگری نداشت بجز از سیال رقیب که چشمش بالا نمی شد ناچار بعد از همه نمره خوری هایم برای من میداد چون نمی توانست بیشتر از این حفظ رسوائی خود و استادی مکتب را نماید. به هر صورت گفته هایم را همه در چوکات احترام تقدیم شان می کنم چون شیعه هستم برایم یک کلمه آموخته اند باید هم مدیون شان باشم چنان که هستم. مکتب دوره پر خاطره برای من در برداشته از مسائل سیالی و رقابت های بین و الطائفه ای و من قربانی رقابت های منفی قریه بابه مادری ام. دور از آن مسائل باز هم مکتب شروع شد و درس ها با همان یک استاد به پیش میرفت تا روز های که ایام آخر سال شد و امتحانات رسید و من یک درجه به پیش رفته بودم یعنی درجه دوم را از آن خویش ساخته بودم واقعا داشتم به آسمان پرواز می کردم چون درجه دوم را با تلاش های شبانه روز پدرم و خودم بدست آورده بودم این واقعا جا داشت که بال بکشم و پرواز کنم با رسیدن به خانه مورد تشویق مادر مهربانم و خواهر بزرگ و کوچکم که همیشه هر دو مرا لالا می گفتن قرار گرفتم.بی صبرانه منتظر آمدن پدرم از کارش بودم که تا جایزه ای که برای قبل از قبل تعیین کرده بود نایل آیم مقدار پولی نقدی که باید با آن هر آنچی که دلم می خواست خریداری نمایم. پدرم آمدهنوز در قریه نرسیده بود که اطلاع یافتم که پدرم دارد می آید شتابان خودم را در پیشش رساندم و برایش گفتم که درجه دوم صنف را از آن خود کرده ام پس جایزه ام را باید بدهند بدون درنگ پولی که از دکان آورده بود برایم مقدار تعیین شده را تفویض کرد به هر صورت ایام خویشی بود سال بعد هم به همین منوال به پیش رفت ولی با تغییر موقعیت مکتب از یک مسجد به مسجد دیگر قریه دارو یعنی قریه همجوار ده کاکا

صنف سوم:

قریه دارویک قریه نسبتا آرام و کم نفوس است شاید تعداد خانه هایش بیشتر از 20 یا 30 خانه نباشد ولی قریه زیبائی است از لحاظ ساختمانی و موقعیت اطرافش را درختان مثمر و غیر مثمر محاط کرده است بیشتر درختان بادام و سیب و زرد آلو و … احاطه کرده است سال سوم سال پر شوری بود برایم بخاطر کسب درجه صنفی مورد بدبینی های هم صنفی هایم از لحاظ رقابت های هم دوره ای قرار گرفتم که حتی بعضا این هم چشمی ها مورد خشم و برخورد های فزیکی می شد و من نحیف و کم زور همیشه یا سرم می شکست و یا هم به اصطلاح بچه ها که” به نرخ روز لت می خوردم” به هرحالش همه صنفی هایم دوستداشتنی بودند چون دومین سالی بود که با بچه های منطقه یکجا درس می خواندم.بعد از سپری نمودن امتحانات امسال هم به پایان رسید و من به همان درجه باقی ماندم

صنف چهارم:

فضای کاملا تغییر کرده بود محیط درسی بکلی انکشاف یافته بود و قوانین جدید جای قوانین کهن را گرفته بود مضامین بیشتر شده بود از جمله پشتو استادان ما هم ازدیاد یافته بودند چهر ها هم تغییر یافته بودند چون در ساختمان مکتب منطقه با تلاش همه جانبه محاسن سفیدان منقطه درس راشروع کردیم کتوب درسی تا حدی از طرف دولت وقت برای ما مهیا می شد باآنکه کمبودی ها هنوز به فراوانی دیده می شد ولی باز هم به مراتب بهتر بود از سالهای قبل به هر صورت چیزی که واقعا جدید بود حضورپر رنگ بچه های کابل بود کا بعد از فشار تمام و همه جانبه شورای نظاری های و اتحادی ها مجبور شده بودند تادار ندار هایشان را مانند ما ترک بگویند و رو به سمت خانه های تاریک ده بکنند در این میان تحصیل کرده ها و نیمه تحصیل کرده های شهر کابل نیز در منطقه حضور پر رنگ داشتند که چهرهای جنگ زده و تا جای هم افسرده بخاطر دارای و اموالی که بجا مانده بودند در مکتب نیز دیده می شد بعضی منحیث معلم و تعدادی هم شاگرد و … . به هر صورت ده نشنینی با آنکه انسان می تواند از بسیاری مسائل بدور باشد ولی با بسیاری مسائل دیگر در گیر می شوند مسله اهمی که واقعا شکننده و حساسیت بر انگیز است بصورت نمونه  از رقابتهای منفی و بیهوده آن ذکر کرد این رقابت های منفی و بیهوده نه تنها که در یک قریه وابسته و محدود نیست که می تواند روابط خویشاوندی را نیز در بر گیرد و دوستان و خویشاوندان نزدیک نیز از ضربات آن در امان نمی ماند.

به هر صورت کسانیکه در ده و قریه زندگی کرده اند خوب میدانند که چی می گویم و از چی سخن می زنم, به هر صورت گفتم چهره های جدید در منطقه به وفور دید می شد بخصوص در صحن مکتب و در مکتب بخصوص در صنف پنجم که من در آنجا بودم این چهره های جدید یک تغییر کلی را در محیط صنف بوجود آورد ای تغییر یک رقابت سالم درسی بود که میان شاگردان صنوف به میان آمد. چهره های اسبق کم رنگ تر شدند و چهره های جدید با رقیب های که قبل در صنف حضور داشتند به رقابت می پرداختند که ای رقابت ها حتی بعضا به خشونت کشیده می شد و مظلوم کسی بود که ویا یک عضو فامیلش معلم بود ویا از قریه اش کسی معلم بود خدا نمی کرد که در سطح مدیریت و سر معلمیت مکتب قرار میداشت.خوب سخن کوتاه این خشونت ها فضای مکتب را متعفن ساخته بود تعدادی کثیری از بچه های منطقه مکتب را ترک گفتند و تعدادی هم بصورت دلسردانه به مکتب می امدند خودم هم که بخاطر خشونت رقابتی و ضرب و شم معلمی به نام معلم غلام مکتب را ترک گفته بودم.مصروف کار و بار زندگی و دکانداری بودم.

این زمانی بود که گروه تاریک طالبان شهر کابل را تسخیر کرده بودند و به استقامت شمال کشور هم رسیده بودند و از مزار یکبار به شکست مواجه شده بودند این باعث شده بود که این گروه وحشی و یاغی قومگرا مواد اولیه را برای مردم هزاره نیز تحریم نماید.یعنی اجازه حمل نمیداد که این توحش و قباحت خود داستانی طویلی دارد که انشاالله در نوشته های بعدی روی آن خواهم برداخت. سال آخر شد و من بدون پارچه نتایج و عازم بامیان شدم

هوا سرد و برفی بود ولی در منطقه ما هنوز برف نباریده بود دقیقا به یاد دارم ساعات ده صبح بود و پسر عمه پدرم مدیر عبدالحمید را قرار بود ما در کوتل لعل اندر کوه بی سرو پای در پشت سر قریه بزاز ملاقات کنیم از همین رو من باید پیش تر از پدرم می رفتم نمیدانم چرا ولی شک کرده بودم که در این ناوقت آمدن پدرم رازی خوابیده است چون مسائل حزبی خیلی شدد گرفته بود و پدرم هم که چندی قبل با داکتر شاجهان بخاطر مشکلی که بین داکتر و قوماندان امین رخ داده بود سخت مخالف داکتر شده بود که حتی داکتر چندی پدرم را در زندان نگهداری کرده و توسط پسر کاکایش کبیر مورد ضرب و شتم هم قرار داده است. 

به هر صورت رزوی جواب این عمل کرده ها را باید داکتر بدهد.سخن کوتاه مدیر عبدالحمید را من در کوتل ملاقات کردم علت ناوقت آمدن پدرم را پرسید گفتم نمیدانم ولی او در جریان بود و فهمید که چرا  دیر کرده است پدرم مرا وقت تر از خود فرستاده بود تا به ظاهر بنمایناند که من تنها می روم و پدرم نمی رود خوب بعد از ساعتی پدرم نیز با ما بکجا شد و هر سه با پای پیاده عازم قریه لعل اندر شدیم ونان چاشت را خانه پسر خاله اش به اسم غنی مسکینیار با هم صرف کردیم

و بعد عازم بازار ترکان شده از آنجا به بازار قیاق رفتیم پرده سیاهی شب پائین شد …..

Related articles

ستر جنرال عبدالرشید دوستم General Abdul Rashid Dostum


زندگی ر ازكشمكش ها است , تمام نيروي انسان را به مصرف ميرساند ,آن را قطعه قطعه کرده مجالي براي فعاليت هاي سياسي , اجتماعي و فرهنگي نميگذارد ,اما چهره هاي با احساس و متعهد هيچگاهي به مقابل چنين موانع سر تسليم در نيآورد ه به مجادله و مبارزه خود ادامه .ميدهند
انساني که ميخواهد خود را پرورش بدهد بايد کار و فعاليت مشخص داشته باشد ,همچنان که در يک زمان معين نميتوانيم بيشتر از يک چيز بيآموزيم به همين ترتيب نمي توانيم که خود را بيشتر از يک عرصه به حد کمال برسانيم ,اما بعداز معين ساختن عرصه يي ,ميتوانيم در بخش هاي ديگر که به نحوي مربوط به ساحه کار ماست چيز هايي بيآموزيم .دانش نامرتب انسان را به هدف نمي رساند ,بلکه دانش کم و دقيق آدمي را به رسيدن بر سر منزل ومقصودش رهنمايي ميکند
اگر کسي خواندن نداند ,گرفتار انواع اسارتها ميشود که هر يک به تنهايي براي درهم کوفتن مناعت انساني ,هويت اجتماعي وتاريخي .او ,صد ها بار بسنده است
ميگويند ! اگر ميخواهيد ملتي را در اسارت نگهداريد ويا مسخ هويت نماييد , آن ملت را از خواندن محروم نماييد ,به بيان ديگر نگذاريد که آن ملت با خواندن به خودآگاهي .برسد وبه هويت ملي خود پي ببرد ,مي بينيم که اين مساله تا چه اندازه مهم است و تا چه حد سازنده.

الحاج ستر جنرال عبدالرشید دوستم در سال ۱۹۵۴ عیسوی در یك خانواده معتبر ازبیك در خواجه دكوی ولایت جوزجان دیده به جهان گشودند و تا دوره متوسطه در یكی از مكاتب این ولایت به درس و تعلیم مشغول بودند نظر به مساعد نبودن شرایط نتوانستند به تحصیلات شان ادامه بدهند در كشور بیعدالتی ٫ظلم و ستم و سركوبگری ها به اوج خود رسیده بود و محترم دوستم ازین حالت خیلی ها متاثر بودند و در پی نجات مردم شان فكر میكردند و از دوستان و یاران شان برای مشاركت در یك حركت مردمی دعوت میكردند
كشور باستانی ما افغانستان بنابر موقعیت خاص جیو پولیتیك و ثروت های سرشار طبیعی و دست نخورده آن در طول تاریخ پیوسته در معرض تجاوز و حملات اشغالگرانه قدرت های استكتباری ٫استعماری و به خصوص همسایگان خویش قرار گرفته كه بعضا صداقت و حسن نیت این كشور ها در جهت تامین منافع ملی ما قرار گرفته و بعضا هم نیات عظمت طلبانه و اهداف آزمندانه آن ها مصایب بیشمار و پیآمد های دلخراشی را به بار آورده است
ولی در همه این حالت مردم پر غرور و باشهامت افغانستان اعم از پشتون ها ٫ تاجیك ها ٫اوزبیك ها ٫هزاره ها ٫تركمن ها ٫بلوچ ها ٫قرغیز ها اویغور ها ٫قزاق ها ٫نورستانی ها ٫اهل هنود و غیره در برابر متجاوزین و اشغالگران دلیرانه به پا خاسته و با نثار جان های شیرین خود از تمامیت ارضی و آزادی خویش دفاع و پاسداری نموده اند ٫ چنانچه در اثر مقاومت جانبازانه مردم آزاده ما قوای متجاوز انگلیس و بعدا روس به ترك سر زمین ما ناگزیر گردیدند
افغانستان كشور كثیر الملیت است كه مردم آن با وجود خصوصیت و تفاوت های نژادی ٫زبانی عقیدتی و مذهبی در طول تاریخ برادر وار در كنار هم زندگی نموده اند . نظام های خود كامه گذشته بخاطر حفظ بقای خود به كمك و رهنمای سیطره جویان خارجی مردم متدین ما را با پخش اندیشه های انحرافی و برتری جوی قومی كه هیچ منفعتی جز بدبختی ملت ما را در قبال نداشته همواره یكی را علیه دیگر قرار داده و كشور ما را از كاروان جهان متمدن امروز عقب نگهداشته بودند
كودتای هفت ثور ۱۳۵۷ با دكتاتوری خشن تك حزبی اشتباهات و حركات چپ روانه تقلیدی كودكانه زمینه تجاوز آشكار قوای نظامی اتحاد شوروی را در كشور مساعد نموده و مصائب بی شماری را ببار آورد ٫برای مردم ما سخت سنگین بود . ولی در اثر مقاومت و پایمردی راد مردان رویین تن و همكاری مادی و منابع سرشار مالی و نظامی كشور های منطقه و جهان قوای اشغالگر روس مجبور به ترك سر زمین ما گردید . افراطی گرایی چپ با شعار های عوام فریبانه و بنیاد گرایی راست كه در نهایت امر به اساس مداخلات صریع آنعده از كشور های كه میخواستند افغانستان را به مركز بنیاد گرایی اسلامی تبدیل نمایند
كشور ما را در كام جنگ و آتش فرو برد و بزرگترین مصیبت جبران ناپذیر : ایجاد تفرقه ٫ سو اعتماد و از هم پاشیدن شیرازه وحدت ملی را كه تا اكنون تاثیرات منفی آن مردم ما را به تحمیل رنج و عذاب وادار گردانیده است به همگان روشن است
بحاطر هویت سیاسی ٫ حفظ استقلال ملی وتمامیت ارضی و اعاده دمكراسی در كشور عده یی از روشنفكران ٫نظامیان ٫ متنفذین و شخصیت های ملی ٫ متناسب به حقانیت روند تكامل و نسج پروسه های بین المللی بتاریخ ۱۱ جدی ۱۳۷۱ هجری شمسی به ایجاد جنش ملی اسلامی افغانستان مبادرت ورزیدند تا با هم آهنگ ساختن اقدامات و تدابیر نظامی سیاسی در كشور راه حل معقول و قابل قبول برای همه ملت افغانستان را به خاطر تامین صلح سراسری ٫ تساوی حقوق همه ملیت ها ٫ استقرار نظام معتدل اسلامی كه در آن زمینه های رشد متوازن جامعه افغانی باز تاب داشته و از تبدیلی افغانستان به مركز بنیاد گرایی جلو گیری نماید تدابیر لازم اتخاذ شد ٫ در كمترین زمان بعداز ایجاد جنبش ملی اسلامی افغانستان برای دستیابی به اهداف فوق ٫ سالم اندیش ترین نیرو های جهادی و اقشار مختلف اجتماعی با هم متحد گردیدند كه نتیجه آن سقوط رژیم نجیب الله و پیروزی انقلاب اسلامی در افغانستان گردید
ولی با كمال تاسف به اثر بر خورد های غیر مسوولانه تنظیمی به خاطر احراز قدرت همه آرزو ها و امیال ملت ما قربانی خود خواهی ها و انحصار طلبی ها ی عده رهبران تنظیم های بنیاد گرا شده نتنها در كشور ما صلح تامین نگردید بلكه جنگ با دامنه وسیعتر با عناوین قومی ٫ مذهبی ٫ملی ٫محیطی و تنظیمی تداوم یافت و به رنج ها و آلام ملت ابعاد گسترده تر بخشیده عملا كشور ما را از وجود حاكمیت مركزی محروم گردانیده بیك مركز تولید و صدور مواد مخدر ٫ترور ٫اختناق ٫عدم احترام به حقوق بشر و به خصوص پایمال شدن حقوق زنان مركز تربیه تروریست های بین المللی و بسی جنایات دیگر تبدیل نمود ٫ كه تداوم این وضع میتواند خطر جدی به صلح و امنیت منطقه و جهان باشد
اما متاسفانه جنگ و عوامل آن نتنها از میان نرفت بلكه شخصیت ها و لایه های جدید اجتماعی كه جنگ برای آنان به منبع هستی ٫معامله ٫تجارت و بهره برداری مبدل گردیده است به شكل خطر ناكتر آن در جامعه متبارز شده و زمینه فرار نخبه ترین كدر های علمی و مسلكی ٫بحران اقتصادی ٫صعود سرسام آور قیم ٫كمبود مواد مورد نیاز مردم ٫پایین آمدن عواید ملی ٫سقوط تولیدات زراعتی و صنعتی ٫ رشد بی حد انفلاسیون ٫افزایش بی حد جرم و جنایات و سرازیر شدن هزاران تروریست های حرفوی منطقه و عرب از نقاط مختلف جهان را باعث شد ٫ هزاران كیلو متر خطوط مواصلاتی ویران گردید و سیستم ارتباطات ٫تاسیاسات ساختمانی ٫ تحصیلی ٫ نهاد های فرهنگی و آموزشی ٫ مكاتب ٫فابریكات تولیدی ٫ بنا های ارزشمند تاریخی كه ممثل كلتور و فرهنگ پر غنای كشور ما بود بكلی تخریب و از بین برده شد
جنبش تحت رهبری جنرال عبدالرشید دوستم متكی بر اصول خویش پیوسته از منافع صلح و آرامش و ثبات در كشور دفاع نموده و از تلاش های صلح جویانه محافل و مجامع بین المللی صادقانه حمایت بعمل آورده و صمیمانه آرزومند ایجاد یك حكومت با ثبات مركزی در بر دارنده همه اقشار و ملیت های كشور صرف نظر از تعلقات ایتنیكی و عقیدتی شان میباشد
صفحات شمال كشور میزبان و منبع مطمن كمك رسانی برای بیش از یكصد هزار هموطن آواره كابلی و همچنان مهماندار مهاجرین جنگ زده تاجكستانی كه به اثر عوامل جنگ و نا امنی مجبور به ترك خانه و كاشانه خود شده بودند گردید
نفوس شهر مزار شریف از یك صدو هفتاد هزار به دو ملیون بالا رفته و خوش بختانه همه در فضای مطمن صلح و برادری زندگی مینمودند
در شمال كشور تمام فابریكات فعال نگهداشته شده و یگانه فابریكه پتروشیمی )كودبرق( با بیش از سه هزار كارگر و كارمند مصروف تولید بود ٫ فابریكات تولیدی نساجی ٫سمنت ٫سیلو و سایر فابریكات خورد بزرگ دیگر در طی همین مدت وسیعا انكشاف یافت ٫كار تجارت با وسعت كامل در شمال كشور رونق حاصل كردبندر تجارتی حیرتان با همه امكانیت های اداری و تخنیكی آن فعال شده و بندر تجارتی آقنه در ولسوالی اندخوی نیز بروی تجار ملی و مسافران كشور گشوده شد
از لحاظ ساختمانی اكثریت شهر های شمال چهره عوض نمود و صد ها ساختمان جدید و بلند منزل به خصوص اعمار كارته های جدید مسكونی با نقشه های مدرن و عصری شهر مزار شریف را در جمله شهر های معمور درجه اول كشور قرار داد
شهر مزار شریف به مركز سیاسی مبدل شده و قونسلگری كشور های پاكستان ٫ ایران ٫ اوزبیكستان ٫تركمنستان ٫تركیه ٫روسیه و غیره گشایش یافت
ده ها نمایندگی های ملل متحد در شمال كشور مصروف بازسازی و كمك به موسسات صحی و تعلیمی گردیند ٫ در طی این مدت جنبش و جنرال دوستم مهماندار ده ها هیت سازمان های معتبر بین المللی ٫ كشور ها و شخصیت های جهان گردید
همینگونه جنبش منحیث حلقه اتصال میان همه احزاب و تنظیم های موجود در كشور پیوسته از موضع واقعیبینانه بر خورد نموده و هیچ یك از احزاب و تنظیم های كشور را از اشتراك در تعیین سرنوشت نفی ننمود . واقعیبینی جنبش و بر خورد های مسوولانه آن در قبال حوادث و رویداد ها در كشور پرستیژ ٫حیثیت و اعتبار جنبش و جنرال دوستم را قویا در سطح ملی و بین المللی برجسته نمود
متواری شدن جنبش بعداز اشغال كشور توسط طالبان و دسیسه های درونی جنبش ٫جنرال دوستم و جنبش را به یك حالت بحرانی خطر ناكی قرار داد . جنرال دوستم این قهرمان ملی كشور هیچگاهی مردم خود را تنها نگذاشته با حمایت مردم افغانستان دو باره به داخل كشور آمدند و به مبارزه شان علیه رژیم جهنمی طالبان و حلقات تروریستی القاعده ادامه داده و به حیث اولین نیرو شهر باستانی مزار شریف را از اسارت طالبان و القاعده نجات دادند محترم جنرال دوستم اولین رهبری بودند كه به خاطر استقرار صلح و تامین دمكراسی و عدالت اجتماعی تمام پرسونل های نظامی شان را دی دی آر نمودند و كاملا خلع سلاح گردیند . همانطوریكه این مرد تاریخ آفرین در میدان نبرد علیه تجاوزات دشمن سر فراز بودند در میدان سیاست نیز درایت و توانایی شان را به مردم كشور و جهان ثابت ساختند كه جنبش با همه قوانین بین المللی احترام داشته و به وعده های خود وفادار میباشد
احراز این موقف در شرایط فوق العاده دشوار و نا مشخص كشور ما ٫ كار ساده و امر تصادفی نبود ٫این دست آورد ها نتیجه و محصول منطقی سیاست خردمندانه و اقدامات عملی ج.م.ا.ا و در راس آن الحاج ستر جنرال عبدالرشید دوستم بود

attempt of General Dostum for freedom against Taliban attack on north of Afghanistan.

(((============= LONG LIFE GENERAL DOSTUM =============))))