تکرار یک اشتباه


افغانستان کشوری که از قرنها و دهها سیاستش بحرانی بوده است، این بحرانها ناشی از آن است که تیم ذیدخل قدرت سیاسی در این کشور هیچ گاهی فراقومی نه اندیشده اند و همه چیز را محدود و مقید به قوم و قبیله و طائفه خویش دانسته اند انگار همه دارو ندار کشور و همه کرده های افتخار آفرین تاریخی از سعی و تلاش آنهاست در حالیکه همه معکوس آن چیزی است که آنها می پندارند.

در افغانستان هر تیم اگر بخواهد برای کشور خدمت
بکند باید توسط تیم حاکم که مربوط به یک قوم خاص است منزوی گردد زیرا همه کتمانها و دروغ های تاریخی شان افشا می شود و همچنان بخاطریست که جواسس و اجنت های بیگانه در این مرزبوم و در میان دولتمردان افغانستان آنقدر لانه کرده که قرنها باید تلاش شود تا ریشه کن گردند.

و از همین روست که هیچ تیمی بر تیم دیگر اعتبار و اعتماد کرده نمی تواند ولی در این میان تیمی که همیشه بیشترین آسیب را دیده و بیشتر از هر تیمی دیگر آسیب پذیر تر بوده تیم هزاره هاست، هزاره تنها زمانیکه بعد از فروپاشی توسط عبدالرحمن منسجم عمل کردند همان دهه هفتاد و مقاومت بی سابقه غرب کابل بود که متاسفانه آهنم با حیله گری ها و نیرینگ های از درون و خائین که مار های آستین بودند بعد از به شهادت رسیدن رهبر و پیر فرزانه از هم پاشید، بعد از آن دیگرنه کسی پیدا نشد که این تیم را سرو سامان دهد و نه هم توانایی بر وجود رهبران هزاره بود که این کار را بکند.

و این دیگر گونی ها تا حالا هم شده ادامه دارد و دهه نو پای دموکراسی هم بر هیچ تیمی اثر نگذاشت همه هنوز همان قمگرای و سمتگرا باقی ماندند مثال واضح آن حمایت آقای کرزی از اشرف غنی و کشانیدن طالب به صندوق های رای توسط اشرف غنی احمدزی است و این کار کرزی سیلی محکمی بر صورت خیلیلی و سرور دانش بود این تکرار یک اشتباهی است که در دور اول آقای محقق انجام داد و در این دور آقای خلیلی.
کرزی در حقیقت بصورت غیر مستقیم به خلیلی گفت که تو هنوز آنقدر شعور سیاسی نداری و یک فرد خنثی ای هستی که در درون قومت هم محبوبیت نداری و این واقعا خام بودم دانش و خلیلی را نسلت به دیگر هم ردیفانش برای جهان به نمایش گذات و از سوی هم کرزی اعتبار و اعتمادی که بین اقوام دیگر داشت از دست داد.

و حال میماند مسئله نتایج انتخابات که با چالش ها و بحران های پسا انتخابات بخاطر تقلب های حکام دولت و تیم مورد نظرش که صورت گرفته است کشانیده نشود.
آرزو میکنم جهان غرب و کشور های دخیل درفضیه افغانستان هم توجه جدی را در این عرصه داشته باشند که خدای نخواسته کشور بسوی جنوبی و شمالی شدن نرود که حاصل بس تلخی را در پیش خواهد داشت و این حاصل را از آلمان شرق و غرب شروع تا کوریای شمالی و جنوبی باید آموخت.

در آرزوی کشور آباد سر بلند متحد و یکپارچه

مخبران وحامیان و…


تعدادی با طذح از قبل طراحی شده برای مدتی حمایتش را از تیم اصلاحات وهمگرایی اعلام میکنند و بعدا از وی جدا شده به تیم مخالف می پیوندند و تعدادی هم به تیم تحول و تداوم پیوستند و بعدا زیاد شان جدا شدند و به تیم مخالف رجوع بردند.
این حمایت ها را از چند بعد باید در نظرگرفت
1- مخبر ی
از این نگاه تعدادی بدون شک فقط بخاطر فهمیدن بعضی راز های پنهان تیم ها سرسختانه حمایت میکنند همین که به هدف رسیدند به بهانه ای خود شان را از تیم مذکور جدا می شازند و بی شرمانه و ناجوان مردانه پای به پای تیم رقیب که در حقیقت تیم منتخب خودش است می گذارند.
۲- منافع شخصی
در این میان بعضی ها هم بر علاوه کار و زار انتخاباتی بر منافع شخصی اش بیشتر تمرکز دارند و این گروه را کیسه سازان تازه وارد صحنه کارو زار ویاهم آنعده که هنوز به نبوغ سیاسی و فکری نرسیده اند از اول بشیاری ابعاد تعهدات شان را فراموش میکنند تشکیل میدهند که بعدا با دریافت گزینه های بیشتر و توقع های ناوقت تر سبب می شود تیم را رها کنند.
۳- منافع قومی و سمتی
از آنجائیکه بیشتر مسائل در افغانستان از پگا تا بیگاه جنبه ای قومی داده شده و این ذهنیت در اذهان عامه ریشه دوانیده و بعضا هم رشد کرده حنایت گران تیم ها هم از آن جمله مستثنا نیستند، نخستین بحثی که بعد از مباحث اساسی که همان خط و مش های کاندید ها برای دولت آینده شان است صورت میگیرد همین بحث قومیت و سمت است و هر کی سعی میکند تا سهم سمت و قومش را بیشتر بخواهد و بر دیگران متقبیل سازد، نادیده از این که باخواستن سهم فراتر از لزوم حقوقی قومش در حقیقت حق یک شهروند یا قوم و سمت دیگری را نادیده گرفته و زیر پا کرده.
مثلا کسانیکه در ادوار مختلف از انتخابات شورای های ولایتی، نمایندگی مجلس ویا انتخاب زعامت کشور نتوانسته اند بیشتر از ۱۵٪ رای جمع بکنند توقع داشتن جمعیت ۳۰٪ یک توقع بی جا و اشتباه است نه تنها اشتباه که حماقت محض هم است. و برعکس کسی که تا ۳۷-۴۰ در صد آرای مردمش را بدست آورده است بدون شک و بدون چون و چرا باید سهمیه به تناسب آرایش برایش داده شود و منطق عدالت طلبی و دموکراتیزه شدن سیستم ها نیز همین را امر میکند. از بحث اصلی دور نشویم.
۴- وسواس بودن های فردی
این قشر را کسانی تشکیل میدهند که فقط روی هوس گاهی آغوش یک تیم و گهی هم آغوش تیم دیگر را اشغال میکنند و بیشتر به فاحشه های سیاسی میمانند. و این ها هیچ گاهی مورد اعتماد مردم نبوده و نیست.

۵- پس چیزی که مهم است این است که مردم باید بر آنهائی اعتماد بکنند و رای بدهند که از ثبات و اعتقاد سیاسی و تیمی برخوردار اند و همه جوانب قضایا را از همان آغاز کارش سنجیده وارد کار زار انتخاباتی می شوند و تا آخرین لحظه گام به گام با هم تیم هایش به پیش میرود.
البته قابل ذکر میدانم که در این جمع یکتعداد که هم وجود دارد که بودنش را فقط مهم میدانند مانند سمبولیک و از حق و حقوق سیاسی و شهروندی چیزی در توشه ندارند که باید مردم از سوابق آنها آنها را مورد ارزیابی قرار دهند.

تا باشد روزی پشیمانی بار نیاید.

پیش بسوی پیروزی با تیم های منتخب خود ما !

تفاوت دو دهه هفتاد برای هزاره ها


در حدود سالهای قبل از ۱۸۶۰ مردم هزاره از قدرت سیاسی و نظامی خوبی برخوردار بود زیرا افغانستان آن زمان بشکل ملک الطوائفی اداره می شد ولی حرص قدرت و بخل اعتقادی و نژادی عبدالرحمان و اطرافیانش آنها را به یک بازی خونین و ننگین کشاند که باعث شد تاریخ برای این بخشَش خون گریه کند.
دقیقا اوایل دهه هفتاد میلادی قرن نوزدهم عبدالرحمان چند تن از برادران سادات را جهت مخبری و یافتن راه های عبور و مرور به سرزمین هزاره ها در نقاط مرکزی می فرستد آنها بعد از همه دیدو باز دید ها با سران قبائل و و اقوام و کسب معلومات راهی مزار می شوند که عبدالرحمان هم برای مناسبتی آنجا میروم جواسس همه راپور ها و معلومان شان را تقدیم عبدالرحمان میکند.
و عبدالرحمان بخاطر اینکه هزاره ها و شیعیان کابل را از خود خویش ساخته باشد و حمایت آنها را بدشت بیاورد چند راس اسپ را نیز برای ذبح کردن در مراسم عزاداری ماه محرم و روز عاشورای می فرستد.
خوب امیر کابل بعد از ارزیابی و تدارک دادن بر هزاره ها بهانه های فراوانی میگیرد از جمله افزایش مالیات بصورت غیر منطقی و انسانی و دور از آداب سیاسی و زعامت
به سربازی گرفتن از هزاره ها و نگرفتن از تبار خودش، تقسیم کردن زمین های هزاره ها به ناقلین جنوب و خارج از مرز ( هند آنروز و پاکستان امروز ) قیودات وضع کردن نامورد و بیجا که این همه باعث می شود کاسه صبر هزاره ها لبریز گردد و از امیر کابل بخواهد که اندکی عدالت را در نظر داشته باشد ولی متاسفانه که خواست ها عکس العمل منفی و برعکس داشت مالیات هر روز افزایش میافت و انواع مالیات اضافه می شدکه حتی هزاره ها مجبور بودند از هر زنده جانش چی انسان ویا مواشی بود باید مالیه پرداخت میکردند که باعث شد هزاره ها سر نافرمانی را به پیش گیرند و امیر کابل هم که در این آرزو بود راه نظامی را پیش کرد که باعث از بین بردن همه دارو ندار های هزاره ها گردید و شصت دو تا شصت و پنج فیصد نفوس هزاره ها نیز قتل عام گردید.
در این میان هزاره ها که مردمان زراعت پیشه و کارگر بودند بود بیشترین ضربه را از طرب امیر کابل که نیرو هایش با توپ و تنفگ پیشرفته مجهز بود دیدند و تا امروز که از آن تقریبا سه قرن میگزرد تاثیرات خسارتش هویداست و هزاره ها تا بحال نتوانسته اند خود را در حالت اول برگردانند.
که تا بالاخره دهه هفتاد دیگر رسید و نفس های دیگری کشیدیم فکر کردیم ممکن این هفتاد نعص نباشد ولی شیغی ما در این هفتاد هم خر شیشت ” ضرب المثل هزارگی ” و فاجعه دیگر خلق شد ولی این بار از آدرس یک قوم دیگر و حزب سیاسی دیگر ولی چیزی که قابل ذکر است تفاوت این دهه هفتاد است.

از دهه هفتاد دو دهه می گذرد و با این زودی درزی که میان هزاره ها و بخصوص حزب وحدت و شورای نظار بوجود آمده بود بحمدالله با کنار هم ایستادن رهبران همان احزاب رفوع گردید ولی زخمهای که دهه هفتاد و هشتاد قرن نوزدهم بر پیکر مردم هزاره زده شده است تا حال خون چکان است در اخیر دهه هفتاد قرن جاری هجری توسط طالب ها دوباره به تعداد زخم ها افزون گردید و همه ساله همان زخمها توسط کوچی ها و حامیانش که اش چون حزب افغان ملت و تیمی فاشیستی که دور وی را حلقه کرده است اعمال میگردد. در جنگ های کابل ممکن ده فیصد مردم ما کشته شده باشد ولی در زمان عبدالرحمان شصت و دو فیصد مردم ما بکلی محو فزیکی شد و آن سیاست تا امروز توسط وارثان عبدالرحمن تعقیب می شود

و حالا فرصتی که برای هزاره ها و تمامی اقوام محروم کشور دست داده است باید نگذارند سیاست های تک قومی و یک بعدی ادامه پیدا کند و این در انتخابات که در پیش رو داریم از اهمیت بالای برخوردار است این یک فرصت طلایی برای همه اقوام محروم درکشور بصورت کل و برای هزاره ها بصورت خاص از اهمیت بسزای برخوردار باید باشد.
لذا از همه میخواهیم تا با پیوستن به منادیون حق و عدالت پایه عدالت، برابری، همگرایی را در کشور مستحکم تر بسازیم.

پیش بسوی پیروزی برای ما عدالت خواهان و همگرایان و شکست تلخ و فاتحه غمناک برای انحصار طلبان قدرت !

آفتاب و باد


داستان رفاقت باد و آفتاب در آموزنده برای هم

داستان رفاقت باد و آفتاب در آموزنده برای هم

 

روزی باد و آفتاب با دیدن پیر مردی که بالا پوش در تن دارد شرط می بندند باد می گوید من بسیار زود تر از تو می توانم این بالاپوش پیر مرد را از جانش بیرون آورم و آفتاب می گوید نخیر من زود تر از تو بیرون می کنم

آفتاب آهسته و آرام خودش را پشت ابر پنهان می کند, و باد به وزیدن شروع می کند آنقدر سریع و پر خشم می زود که نزدیک است طوفان خشین واقع گردد ولی پیر مرد هر قدر که باد تند و تیز می شود بالاپوش اش را محکم تر دکمه می کند در نهایت باد مایوس شده متوقف می شود.

آفتاب با چهره دوستانه و لب خندان از پشت ابر ها بیرون آمد و به پیر مرد تابیدن گرفت پیر مرد هم بالاپوشی که در تن داشت بیرون کرد آفتاب رو به باد کرد و گفت دوست هیچ کاری با خشونت و تندروی ممکن نیست

  پس معلوم می شود که خشونت راه حل نیست چی بهتر که همه با هم دوست باشیم و خود را برادر و برابر بدانیم مطمئین هستم که در این شیوه باخت را حریف حاصل خواهد کرد و ما برنده خواهد بود

بگذار به یک جمله حرفم را کوتاه نمایم “همه می توانند آفتاب باشند

ندای عدالت از کویته تا دهلی


امروز حضور پررنگ دانشجویان افغانستانی مقیم شهر دهلی در کنار افغانستانی های مهاجر و دوستان هندی و غیره برای همنوای با دیگر برادران و خواهران جهان بخاطر اظهار همدردی با فامیل های قربانیان اخیر واقعه کویته تظاهرات را پر خروش تر ساخته بود.

امروز جوانان و نوجوانان مقیم شهر دهلی شعار های جون ذیل سر میدادند:

Hazara killin is genocide!

Stop killing Hazara!

1234 killing Hazara no more!

UN UN wake up ! wake up !

Banki moon Banki moon Wake up ! wake up !

این تظاهرات زمانی آغاز شد که دوستان از تمامی نکات شهر و دانشگاه های شهر دهلی اعم از :

ایست آف کیلاش

لاجپتنگر

مدنگری

اشرم

جمع از مهاجرین افغانستانی مقیم دهلی

دانشگاه دهلی

دانشگاه شاردا

دانشگاه جامعه اسلامیه

دانشگاه جنوب آسیا

دانشگاه هوانوردی ملکی

محصلین

و افغانستانی های مهاجر مقیم شهر دهلی

جمعیت چند صد نفری امروز با احساساتی که در قبال حقوق انسانی هزاره ها از خود نشان دادند واقعا قابل قدردانی و سپاس است.

این تظاهرات یک تظاهرات قومی, زبانی, نژادی و مذهبی نبود بلکه فراتر از همه این هم فرا قومی و هم فرا زبانی و سمتی بود در این جمع ما دوستان هندی و پاکستانی و اقوام مختلف افغانستان را با خود داشتیم که جا دارد از حضور پر رنگ ایشان جهت عرض تسلیت برای تمامی مردم کویته در جمع و برای هزاره ها صورت خاص تشکری می کنیم.

با حضور اقشار مختلف در تظاهرات امروز واقعا محسوس بود که نسل جدید ما دارند گامی بسوی همدیگر پذیری می روند دیگر برای این نسل مسله زبان ,قوم و مذهب و … مطرح نیست بلکه همه با هم برادر و برادر ایم

به امید روزی که یک وقت رسد که تمامی مردم افغانستان از تمامی اقشار به این فکر برسند که وطن عزیز ما رفاع کلی یابد.

جمع از محصلین افغانستانی در تظاهرات امروز ما در شهر دهلی

جمع از محصلین افغانستانی در تظاهرات امروز ما در شهر دهلی

 

آنچی که ما نداریم همت عمل است


قطعه خشکه که من متعلق به آن هستم همه چیز را دارد نخبه,تحلیل گر,صاحب نظر,روشن فکر,پروفیسور,آدم بیسور و همه و همه ولی با این همه ثرمایه خویش آنچی که ندارد همت عمل است در وجود مردمش.

من می توانم نقد بکنم نظر بدهم تحلیل بکنم خودم را بزرگ و نخبه بشمارم ولی اگر با این همه هیچ کاری نکنم پیام آور چیست؟
من همیشه در گفته هایم این را در ویب سایت های تحلیل و خبری گفته ام که ما کمبودی که داریم این است که ما تنها هر چیزی را بخوبی میدانیم ولی چیزی که نمیدانم طریق عمل کرد آن است, اینجاست که ما به یک بن بست بکلی مشترک بر می خوریم.

همان قصه بیدل یادم می آید که در روز با چراغ الکین می گشت پرسیدن که چرا در روز با چراغ الکین می گردی مگر دنبال چی استی؟
بیدل با خودن سردی گفت که دنبال آدم.
حالا هم ما باید دنبال مردم عمل بگردیم.
ورنه شاید عواقب ناگواری را شاهد خواهی بود.

امروز برای فردا


 

گذشته های ما رفتند شاید هم بعضی هایشان کار های کردند تا امرزو ما زنده باشیم و زندگی مشقت باری را که آنها تحمل کرده بودند بر ما نیز تحمیل نشود پس ما هم که امرزو زندگی می کنیم کاری بکنیم که نسل های آینده ما فرصت انگشت انتقاد بر عمل کرده های ما را نداشته باشند, دقیقا چیز های که امروز ما از گدشته های ما انتقاد می کنیم مسائلی خواهد بود که در آینده از ما انتقاد خواهد شد که چرا چنین کاری را نکرده ایم و چرا این را برای نسل آینده خود انجام نداده ایم حالان که آن وظیفه فردی و جمعی ما بوده و است

لذا دوستان نهایت گرامی بیائید قبل از اینکه زمان و فرصت ها را از دست دهیم مسوولیت ما را بشکل به انجام برسانیم که منت نسل آینده را با خود به گور نبریم

بیائید قبل از دست دادن فرصت ها مسوولیت خویش را بصورت احسنش به سر رسانیم تا منت نسل آینده بر ما نماند و فرصت بلند کردن انگشت انتقاد را بر ما نداشته باشند مثل که امروز ما بر نسل های گذشته انگشت انتقاد بلند می کنیم

Our  previous-er  had gone, some of them might have done something for us to be a live and no to tolerate the hardship part of  live which they did. so these who live today let’s do our part in order not to late  next generation to point finger on us.  It can be the same things or issues  as we crises from our past generation

they will ask us why didn’t we  solve that issues and why we left for them as we know it is our collective and individual  responsibility .  so dear friends let’s do our  responsibility in a based manner in order not to take the obligations of  upcoming generation with us to our grave.

let’s not to give the time for our generation to crises on us for why we haven’t done what we were suppose to

 

چند نکته برگزیده ازسخنان استاد کریم خلیلی


 

استاد کریم خلیلی معاون دوم ریس جمهور دولت اسلامی افغانستان در هنگام سخنرانی به مناسبت تحولات ها و نا امنی های اخیر در مسیر شاهراه های هزارستان و نقاط دیگر کشور

نکاتی چند از سنخرانی استاد محمد کریم خلیلی معاون دوم ریس جمهور دولت با بزرگان,محصیلین, خواهران و برادرن در کابل:
1- جناب استاد در بین برادران و خواهران خودش که با رای, حمایت و طرفداری آنها در چنین کرسی رسیده است احساس نا امنی می کند و نمی تواند جلسه ای که با بزرگان

 همین مردم برگزار کرده است درغرب کابل برگزار گردد.
یعنی امنیت شخص خود استاد مهم تر از امنیت این همه بزرگان,محصیل و استادان است.
2- مسله دیگر اینکه استاد ازنگرانی های اخیر در مناطق هزارستان می خواهد چهره کشوری بسازد در کجای پکتیا و پکتیکا مردم بخاطر اینکه هزاره نیستند گردن بریده شده است جناب محترم و استاد گرامی مسله طائفه ای شرقی و جنوبی را با مسله قومی مرکزی به هم نه آمیزید آنجا مسله مسله طائفه ای است و اینجا مسله مسله قومی و زبانی است.
جناب استاد می خواهد بگوید که این تنها هزاره ها نیست که گردن بریده می شوند بلکه اقوام دیگر را نیز گردن می برند
ولی در طول زمانی که طالبان پشتون قدرت مند شده اند هیچ گاهی هم من نه از زبان کسی و یا هم نه از رسانه ای شنیده ام که از قوام دیگر بخاطر اینکه صلح دوست بوده اند گردن بریده اند مگر اینکه بخاطر مسائل منطقوی و طوائفی.
3- مسله سوم روی نظام صحبت داشتند که چرا به شهادت رسیدن و قربان شدن نظامی ها آهی کشیده نمی شود ولی غافل از اینکه آنها در جنگ های رویا روی ویا حملات ناجوانمردانه ای چون کمین و انتحار از بین برده می شوند نه در محیطی که نشان از جنگ نیست و بلکه کشته شده های ما با دستان خالی شهید می شوند ولی نظامی های ما با دستان و پشتوانه پر.
4- فاصله زردآلووقره باغ (زردآلو جمعی از قره باغ است). و فاصله میدان وردک و بهسود فکر کنم هم در سخنان استاد درست فاصله سنجی نشده است.
5- مسله دیگر استاد از برگزیدن وزرا و راسا امنیتی کشور بود. آیا هیچ گاهی هم در انتخاب و معرفی آنها هم سعی کرده است که باید بنا بر تناسب نفوس اقوام معرفی شوند؟ آیا هیچ هزاره و یا اوزبیکی که از بزرگترین اقوام کشور است حق رسیدن به این کرسی ها را نداشت ؟
6- فرموده عجیبی از جناب استاد شنیده می شود ” این مسله را نباید جنبه قومی داد” آخر استاد جان آیا کسانی که این را قبل چهره قومی داده و بدون هزاره در این مسیر کسی دیگری را نمی کشند آنها هم چنین مثل شما فکر می کنند؟
آیا فکر نمی کنید که آنها این قضیه را خیلی قبل ویا بگویم قرنها قبل چهره قومی داده اند؟
7- استاد از واقعه 18 سنبله روزی سالمرگ کسی که در افشار در ظرف 24 ساعت بالاتر از ده هزار فامیل را بر گلم عزا روز سالمرگ یک قهرمان نامید واقعا استاد راست می گوید مسعود قهرمان ملی است؟
8- یک سخنت خوش آمد نفس او گروپ محکوم شد ” از جناب ریس گرفته با مارشال صاحب” یعنی از بزرگ تا خورد بلی حقیقتا در تقابل توانائی چنین است.
9- آیا این سخن معاون دوم ریاست جمهوری کشور بر آن جانی ( آمیر جنائی حوزه ششم ) طبیق شده است واقعا راست است که بچه ایران زاده نسل سید در زندان است؟
10- بلی فرموده ای تان را می پذیرم که فرمودید ” در طول تاریخ از شما ( مردم هزاره) فردی و یا افرادی نکته منفی ندیده اند و شما از نیرو های ناتو و دولت مرکزی بصورت احسن حمایت تان را نشان دادید ولی ای کاش از کسی و نیروی حمایت نمی کردیم شاید گردن ما را بریده نمی توانستند شاید محصیل ما کشته نمی شد شاید هم سربازی پولیس ما بعد از حادثه پر جنجال که توسط چند اوباش موتر و موترسایکل سوار در چوک شهید مزاری ایجاد شده بود شهید نمی شد.
11- مسله آغاز نکردن کار توسط شاروال را چرا به گردن مردم منطقه می اندازید جناب استاد؟ اینکه ارکائین دولتی کفایت کاری ندارند مردم مقصیر نیست شما در گفته های بالای تان خود اعتراف کردید که مردم هزاره از دولت و نیرو های ناتو هزاران بار بهتر از دیگران حمایت کردند ولی چرا این جا سنگ در دامن ما می ریزید؟
12- بلی در زمان حساس سیاسی زندگی می کنیم ولی نگفتید که باید در مقابل هر نوع بی حرمتی های قومی و منطقوی خویش هم حساس باشیم و بر هر یاغی و باغی اجازه جسارت و بی ادبی را در منطقه و
کشور ندهیم.

 

سالگرد خمینی چرا در کابل


آیت الله خمینی

سید روح الله خمینی فرزند مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی که در 21 سپتمبر 1902 در شهرستان خمین چشم به جهان گشوده است و دروس ابتدایی دینی را در زادگاهش و برای کسب علوم عالی عازم قم شده نزد آیت حایز کسب تعلیم کرده و بعد از فراغت به تدریس پرداخته. خمینی هنوز بیشتر زا پنچ ماه سن نداشت که پدرش موسوی بنابر شرایط انقلابی در کشور مورد ضرب گلوله قرار گرفته و روح الله نزد مادرش (جاهر) و عمه اش ( خانم صاحبه) که هر دو زنان شجاع و حق جویی بودن تربیت یافته است هنوز بیشتر از پانزده سال سن نداشت که این هر دو خانم را نیز از دست داد پس خمینی از همان کودکی نظر به گفته خود آنها با درد و رنج جامعه اش آشنائی پیدا کرده است.و با مشقت ها دست و پنجه نرم کرده است.

خمینی بعد از چندین سال تدریس فقه علوم دینی و اخلاق اسلامی در قم عازم نجف اشرف می شود و در آنجا با کسب علوم عالیه برای مدت 14 سال در مساجد مختلفه از جمله مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود.اندیشه مبارزاتی و سیاسی در ذهن این مرد از محیط تربیتی خانوادگی ریشه داشت از همان رو است که برای اولین باردر نجف سلسله حکومت اسلامی ولایت فقیه را در آنجا اساس گزاری می کند.خمینی چندین بار تلاش می کند که عراق را ترک کند ولی حکام وقت عراق و ایران برایشان اجازه ترک عراق را نمی دهد باری می خواهد که لبنان برود ولی بخاطر صحبت های از قبل دولت ایران و لبنان حکومت لبنان مانع ورود آن می شود تا بالاخره با مشوره فرزندانش عازم پاریس می شود و شبی را در منزل یکی از ایرانی های مقیم آنجا سپری می نماید فردای آنروز دولت فرانسه از وی می خواهد که در پاریس نباید اندیشه انقلابی اش را تعقیب نماید ولی خمینی دلیلی بای دولت فرانسه می گوید که این اصل دموکراسی نخواهد بود که صدای را در گلو کسی خفه سازید من اگر از هر میدان هوای به میدانی دیگری هم تبعید و یا انتقال یابم دست از این کارم بر نمیدارم .بالاخر در سال 1357 خمینی تصمیم میگیرد که دوباره به ایران بازگشت نماید. البته با تماس های از قبل با مبارزین در داخل ایران و تشکیل شورای انقلاب که تشکیل این شورای باعث شد شاه رضا پهلوی از تهران فرار نماید. و خمینی از پاریس وارد ایران شود که بعد از انقلابی به تحت نام انقلاب اسلامی رژیم شاهی خاتمه یافت و جایش را داد به رژیم اسلامی که تا امروز ادامه دارد و امروز یکی از دیکتاتور ترین رژیم اسلامی در منطقه محسوب می گردد

خمینی بعد از این همه مبارزات برای منافع مردم ایران در سال 1368 وفات کرد بعد از وفاتش جهت ادای احترام ملت ایران هر سال سال رزو مرگ وی را تجلیل می کنند.

این مختصر ترین شرحی بود از طول تعلیم و تحصیل و مبارزات خمینی در جهان اسلام و مخصوصا  درایران برای ایرانی ها  سوال اینجاست که چرا امروز تجلیل از مراسم سالمرگ خمینی در افغانستان صورت می گیرد در حالیکه خمینی در طول مبارزاتش حتی یادی هم از نظام فاشیستی افغانستان در قبال هم کیشان درآن وقت نکرده است پس چی چیزی باعث شده است که امرزو از خمینی در کابل آنهم پایتخت کشور مستقیل چون افغانستان تجلیل به عمل آید ؟ آیا دراین برگزاری مراسم دستان بیگانه و خارجی ذیدخل است ؟ ویا کدام دلیلی دیگری وجود دارد که ما هنوز بی خبریم؟

آیا واقعا ما این قدر جان نثار باشیم  او هم برای کسی که هیچ بستگی با ما ندارد تنها چیزی که ما را ضیغه مشترک می دهد همان مذهب است .آیا این مذهب بعد ا زخمینی میان ما مشترک گردید یا در زمان او هم بود؟ اگر بود ایا هزاره و شیعیان افغانستان منحیث شیعه و مسلمان این قدر حق را بر خمینی نداشت که بگوید شیعیان و هزاره های افغانستان نیز حق دارند که از حق شان دفاع صورت گیرد درحالی برای مسلمان های فلسطین فتوا می دهد ک زکات باید برای اینها داده شود.

پس تجلیل از کی ؟ از کسیکه حتی ما را به یاد ندارد آخر چرا؟

خواهران و برادران عزیز!! محتاط باشید که آله دست اجنبی های قرار نگیرید هوشیار باشید که کسی بر سرنوشت شما و فرزندان تان بازی های سیاسی شان را نکنند. عزیزان و جوانان گرانقدر از برگزاری چنین مراسم ها بکلی بپرهیزید و تا حد امکان جلو چنین مراسم را در این شرایط حساس سیاسی در کشور بگیرید.این مراسم نه تنها که نفعی برای ملیت و مردم ما ندارد بلکه ضرر های بس فراوانی را فرا راه هدف ما قرار میدهد. چرا ما از شهدای که برای ما جان نثاری کرده اند تجلیل نکنیم که از یک شخص بیگانه و آن هم مخالف ما تجلیل بعمل آوریم.

خمیبی را شاید دوست داشته باشند ولی این دوستی را نباید تا حدی رسانند که ضررش به تمامی مردم هزاره و شیعیه افغانستان برسد.

خمینی شاید شخصیتی عالی قدری بوده باشد ولی نه برای من (هزراه) بلکه  برای عاشقان ایرانی اش

به آرزوی روزی که دیگر هیچ فرزند هوشیار و تحصیلی کرده افغانستان وقتش را برای تجلیل از روح الله ها هدر ندهند و در عوص برای رفاع مردم و بهبود کشور عزیز ما افغانستان تلاش نمایند

آمین یارب العالمین!