مخبران وحامیان و…


تعدادی با طذح از قبل طراحی شده برای مدتی حمایتش را از تیم اصلاحات وهمگرایی اعلام میکنند و بعدا از وی جدا شده به تیم مخالف می پیوندند و تعدادی هم به تیم تحول و تداوم پیوستند و بعدا زیاد شان جدا شدند و به تیم مخالف رجوع بردند.
این حمایت ها را از چند بعد باید در نظرگرفت
1- مخبر ی
از این نگاه تعدادی بدون شک فقط بخاطر فهمیدن بعضی راز های پنهان تیم ها سرسختانه حمایت میکنند همین که به هدف رسیدند به بهانه ای خود شان را از تیم مذکور جدا می شازند و بی شرمانه و ناجوان مردانه پای به پای تیم رقیب که در حقیقت تیم منتخب خودش است می گذارند.
۲- منافع شخصی
در این میان بعضی ها هم بر علاوه کار و زار انتخاباتی بر منافع شخصی اش بیشتر تمرکز دارند و این گروه را کیسه سازان تازه وارد صحنه کارو زار ویاهم آنعده که هنوز به نبوغ سیاسی و فکری نرسیده اند از اول بشیاری ابعاد تعهدات شان را فراموش میکنند تشکیل میدهند که بعدا با دریافت گزینه های بیشتر و توقع های ناوقت تر سبب می شود تیم را رها کنند.
۳- منافع قومی و سمتی
از آنجائیکه بیشتر مسائل در افغانستان از پگا تا بیگاه جنبه ای قومی داده شده و این ذهنیت در اذهان عامه ریشه دوانیده و بعضا هم رشد کرده حنایت گران تیم ها هم از آن جمله مستثنا نیستند، نخستین بحثی که بعد از مباحث اساسی که همان خط و مش های کاندید ها برای دولت آینده شان است صورت میگیرد همین بحث قومیت و سمت است و هر کی سعی میکند تا سهم سمت و قومش را بیشتر بخواهد و بر دیگران متقبیل سازد، نادیده از این که باخواستن سهم فراتر از لزوم حقوقی قومش در حقیقت حق یک شهروند یا قوم و سمت دیگری را نادیده گرفته و زیر پا کرده.
مثلا کسانیکه در ادوار مختلف از انتخابات شورای های ولایتی، نمایندگی مجلس ویا انتخاب زعامت کشور نتوانسته اند بیشتر از ۱۵٪ رای جمع بکنند توقع داشتن جمعیت ۳۰٪ یک توقع بی جا و اشتباه است نه تنها اشتباه که حماقت محض هم است. و برعکس کسی که تا ۳۷-۴۰ در صد آرای مردمش را بدست آورده است بدون شک و بدون چون و چرا باید سهمیه به تناسب آرایش برایش داده شود و منطق عدالت طلبی و دموکراتیزه شدن سیستم ها نیز همین را امر میکند. از بحث اصلی دور نشویم.
۴- وسواس بودن های فردی
این قشر را کسانی تشکیل میدهند که فقط روی هوس گاهی آغوش یک تیم و گهی هم آغوش تیم دیگر را اشغال میکنند و بیشتر به فاحشه های سیاسی میمانند. و این ها هیچ گاهی مورد اعتماد مردم نبوده و نیست.

۵- پس چیزی که مهم است این است که مردم باید بر آنهائی اعتماد بکنند و رای بدهند که از ثبات و اعتقاد سیاسی و تیمی برخوردار اند و همه جوانب قضایا را از همان آغاز کارش سنجیده وارد کار زار انتخاباتی می شوند و تا آخرین لحظه گام به گام با هم تیم هایش به پیش میرود.
البته قابل ذکر میدانم که در این جمع یکتعداد که هم وجود دارد که بودنش را فقط مهم میدانند مانند سمبولیک و از حق و حقوق سیاسی و شهروندی چیزی در توشه ندارند که باید مردم از سوابق آنها آنها را مورد ارزیابی قرار دهند.

تا باشد روزی پشیمانی بار نیاید.

پیش بسوی پیروزی با تیم های منتخب خود ما !

بطرح احمدزی نه بگوئید


شنیدم اشرف غنی میخواهد مسئله کوچی ها و هزاره های ده نشین را از مجرای قانونی اش حل و فصل کند
بدون در نظر داشت این که آیا این معضله از مجرای قانون بوجود آمده است یاخیر اشرف غنی در این مورد چیزی نگفته است.
مسئله دیگر اینکه اشرف غنی فکر میکند مردم کودک است و نمی فهمد او با این حیله و نیرنگش میخواهددل هزاره ها را بدست آورد ولی از طرفی میخواهد معضله را شکل قانونی بدهد و کوچی و کوچیگری را در کشور قانونی بسازد که این هدف اصلی وی است دل بدست آوردن هزاره ها تنها تا روز انتخاباتبرایش اهمیت دارد نه پس از آن بنا بر این این معضله از توان ایشان نیز بالاست و هزاره ها هم نمیخواهد معضله را جناب ایشان حل و فصل نماید ما خواهان به محاکمه کشانیدن این معضله در سطح بین المللی هستیم و در داد گاه بین المللی میخواهم هم معضله حل و فصل گردد و هم غرامت که در این مدت بر هزاره ها وارد گردیده توسط حامیان کوچی پرداخت گردد. من نظر به دلاسل ذیل خواهان کشانیدن معضله به داد گاه بین المللی هستم:

فکر نمی کنم چنین مسائل در داخل افغانستان قابل حل باشد اگر احمدزی برنده شود مانند گذشتگانش همه از اقارب خودش خواهد بود.

۱- تیمی که میخواهد مسئله را پی گیری کند بقایای همان مردمی هستند که این جرایم را مرتکب شده اند.
۲- درکشوری که همه مسائل قومی، سمتی ، زبانی به سنجش گرفته شود بدون شک تیم احمدزی مستثنا بوده نمیتواند.
۳- در افغانستان از اجر و پیاده خدمت ادارات گرفته تا مقاموالای ریاست دولت همه غرق در تعصبات کورکورانه است که در این صورت هیچ کسی و هیچ فردی شهادت عادلانه نمیدهد.
۴- مسئاه حقوقی شهروندی است که در طول چند صد سال لاینحل مانده است پس باید از داد گاه بین المللی خواسته شود تا در زمینه نظر به اسناد که مورد تائید طرفین و مورخین و اهل دانش است قضاوت بکند که همان کتوب و اثر ملا فیض محمد کاتب است.
۵- اشرف غنی هیچگاهی به ضرر قومش گام بر نمیدارد آنهم در این قضیه هیچگاهی چنین کاری را نمیکنند که مانند یعقوب تا نامش در تاریخ است دشنام بشنود. یعقوب کسی که بفرمان عبدالرحمان معاهده گندمک را امضا کرد.
لذا از دوستانیکه برای این مسئله دل خوش ساخته شدند خواهشم این است که مسئله را جهانی بسازند و نگزارند آپارتیست ها باز همه چیز ما را باحیله و نیرنگ تحت نام قانون به یغما ببرند

تفاوت دو دهه هفتاد برای هزاره ها


در حدود سالهای قبل از ۱۸۶۰ مردم هزاره از قدرت سیاسی و نظامی خوبی برخوردار بود زیرا افغانستان آن زمان بشکل ملک الطوائفی اداره می شد ولی حرص قدرت و بخل اعتقادی و نژادی عبدالرحمان و اطرافیانش آنها را به یک بازی خونین و ننگین کشاند که باعث شد تاریخ برای این بخشَش خون گریه کند.
دقیقا اوایل دهه هفتاد میلادی قرن نوزدهم عبدالرحمان چند تن از برادران سادات را جهت مخبری و یافتن راه های عبور و مرور به سرزمین هزاره ها در نقاط مرکزی می فرستد آنها بعد از همه دیدو باز دید ها با سران قبائل و و اقوام و کسب معلومات راهی مزار می شوند که عبدالرحمان هم برای مناسبتی آنجا میروم جواسس همه راپور ها و معلومان شان را تقدیم عبدالرحمان میکند.
و عبدالرحمان بخاطر اینکه هزاره ها و شیعیان کابل را از خود خویش ساخته باشد و حمایت آنها را بدشت بیاورد چند راس اسپ را نیز برای ذبح کردن در مراسم عزاداری ماه محرم و روز عاشورای می فرستد.
خوب امیر کابل بعد از ارزیابی و تدارک دادن بر هزاره ها بهانه های فراوانی میگیرد از جمله افزایش مالیات بصورت غیر منطقی و انسانی و دور از آداب سیاسی و زعامت
به سربازی گرفتن از هزاره ها و نگرفتن از تبار خودش، تقسیم کردن زمین های هزاره ها به ناقلین جنوب و خارج از مرز ( هند آنروز و پاکستان امروز ) قیودات وضع کردن نامورد و بیجا که این همه باعث می شود کاسه صبر هزاره ها لبریز گردد و از امیر کابل بخواهد که اندکی عدالت را در نظر داشته باشد ولی متاسفانه که خواست ها عکس العمل منفی و برعکس داشت مالیات هر روز افزایش میافت و انواع مالیات اضافه می شدکه حتی هزاره ها مجبور بودند از هر زنده جانش چی انسان ویا مواشی بود باید مالیه پرداخت میکردند که باعث شد هزاره ها سر نافرمانی را به پیش گیرند و امیر کابل هم که در این آرزو بود راه نظامی را پیش کرد که باعث از بین بردن همه دارو ندار های هزاره ها گردید و شصت دو تا شصت و پنج فیصد نفوس هزاره ها نیز قتل عام گردید.
در این میان هزاره ها که مردمان زراعت پیشه و کارگر بودند بود بیشترین ضربه را از طرب امیر کابل که نیرو هایش با توپ و تنفگ پیشرفته مجهز بود دیدند و تا امروز که از آن تقریبا سه قرن میگزرد تاثیرات خسارتش هویداست و هزاره ها تا بحال نتوانسته اند خود را در حالت اول برگردانند.
که تا بالاخره دهه هفتاد دیگر رسید و نفس های دیگری کشیدیم فکر کردیم ممکن این هفتاد نعص نباشد ولی شیغی ما در این هفتاد هم خر شیشت ” ضرب المثل هزارگی ” و فاجعه دیگر خلق شد ولی این بار از آدرس یک قوم دیگر و حزب سیاسی دیگر ولی چیزی که قابل ذکر است تفاوت این دهه هفتاد است.

از دهه هفتاد دو دهه می گذرد و با این زودی درزی که میان هزاره ها و بخصوص حزب وحدت و شورای نظار بوجود آمده بود بحمدالله با کنار هم ایستادن رهبران همان احزاب رفوع گردید ولی زخمهای که دهه هفتاد و هشتاد قرن نوزدهم بر پیکر مردم هزاره زده شده است تا حال خون چکان است در اخیر دهه هفتاد قرن جاری هجری توسط طالب ها دوباره به تعداد زخم ها افزون گردید و همه ساله همان زخمها توسط کوچی ها و حامیانش که اش چون حزب افغان ملت و تیمی فاشیستی که دور وی را حلقه کرده است اعمال میگردد. در جنگ های کابل ممکن ده فیصد مردم ما کشته شده باشد ولی در زمان عبدالرحمان شصت و دو فیصد مردم ما بکلی محو فزیکی شد و آن سیاست تا امروز توسط وارثان عبدالرحمن تعقیب می شود

و حالا فرصتی که برای هزاره ها و تمامی اقوام محروم کشور دست داده است باید نگذارند سیاست های تک قومی و یک بعدی ادامه پیدا کند و این در انتخابات که در پیش رو داریم از اهمیت بالای برخوردار است این یک فرصت طلایی برای همه اقوام محروم درکشور بصورت کل و برای هزاره ها بصورت خاص از اهمیت بسزای برخوردار باید باشد.
لذا از همه میخواهیم تا با پیوستن به منادیون حق و عدالت پایه عدالت، برابری، همگرایی را در کشور مستحکم تر بسازیم.

پیش بسوی پیروزی برای ما عدالت خواهان و همگرایان و شکست تلخ و فاتحه غمناک برای انحصار طلبان قدرت !

پیامم برای استاد محمد کریم خلیلی و دانش


پیامم برای سرور دانش و استاد کریم خلیلی !
سلام
این منم فرزند همتبار و هم ریشه شما از آدرس مطلوبم به شما میخواهم حرف ها خواسته ها و آرزو هایم را شریک بسازم.
جناب استاد خلیلی آرزو میکنم از صحت کامل برخوردار باشید و اریکه قدرت با سکوت مرگبار از عمر شما نکاسته به مرگ نزدیکت نساخته باشد. استاد محترم سیزده سال را شما بر این کرسی معاونیت دوم سپری کردید بهتر است بگوسم سیزده سال شما به نمایندگی من ( هزاره ) بر این کرسی تکیه زده اید میخواهم بپرسم که آیا واقعا شبی و روزی بوده که برای رفاع مردم و کشورت اندیشیده باشی؟
میدانم دست و پایت بسته است و این را از سکوت مرگبارت می شود دریافت ولی چرا سکوت نمی شد ترک کرسی بکنی و در عوض کسی که شهامت بودن و دفاع از حقوق مردم را داشت می آمد و جا عوض می کردید؟ استاد گرامی شما جواب گویی نه تنها تمام مردم افغانستان در عموم و پاسخ گویی توقعات قومت بخصوص هستید که پر این چند سال صدارتت بجز جیب بزرگ کردن خودت، حاجی برادرت، شریف پسر عمه ات در هالند و دیگر اعضای فامیلت در فکر کسانیکه حمایتت کردند تا رهبر و نماینده آنها باشی کار خیری انجام داده اید با آنکه از امکانات نسبی برخوردار بودید؟
استاد محترم ما مردم هزاره از شرق کشور شروع تا غرب و از شمال تا جنوب چشم و اکید ما برتو بود که یک روزی بیایید و جویای احوال ما گردید زیرا نظام دولت داری واقعی همین است.
در هرات ما مردم غرق در منجلاب هستیم، در مزار حلقوم ما در کوچه و پس کوچه شهر فشرده می شود، در نقاط مرکزی از بی امکانات همه رنج برده پوسیدیم، در میدان وردک همه ساله غاصبین سیاست غصب زمین و ملکیت ما را پیش گرفته است، در غزنی حمان سیاست طالبانی هنوز هم بعد از سیزده سال صدارت شما و ریاست آقای کرزی منحیث دولت مشروع کشور ادامه دارد، در بغلان مرا هنوز هم منحیث هزاره مانند قرون هجدهم، نوزدهم و اوایل بیستم مجرم می دانند، در غرب کابل مردم از هیچ نوع امکانان که بقیه شهر برخوردار است نیست پس حضور محترم تان در کرسی معاونیت کدام یکی از این بار ها را از شانه های مردم رنج کشیده و ستمدیده ات برداشته است؟
شما منحیث رهبر حزب سیاسی و بازمانده میراث بابه مزاری مسوول بودید تا صادقانه امانت داری میکردی که متاسفانه نتوانستید.
حال که عمر قدرت سیاسی شما به پایان رسیده است و صفحه جدید از تاریخ ورق میخورد و شما هم از کار در ارگ تجارب زیادی کسب کرده اید آیا بهتر نیست در کنار کسانی باشید که معاونیت دوم واقعا معاونیت باشد نه سمبول؟
شما آقای دانش را برای تیم تحول و تداوم منحیث معاون معرفی کرده اید. علمیت و دانشن آقای دانش برایم محترم است ولی اگر علمیت که کار روایی نداشته باشد و کیفیت علمی نداشته باشد در نظر شما چی سودی بای مملکت و و چی نفع برای مردمش خواهد داشت برعکس زیانهای که در بالا ذکر کردم ممکن ادامه پیدا کند.
من از شما منحیث یک فرزند هزاره و دوستدار راه بابه کبیر حضرت مزاری توقع دارم تا پا در پای برادران دیگرت دست از طراق آقای احمدزی کشیده بیا و تاریخ را مثبت و به نفعت رقم بزن و کنار کسانی باش که حد اقل مرگ سیاسی ات را بعد از دور دوم انتخابات شاهد نباشی.
جناب دانش سلام و احترام
آقای دانش نخستین باری که اسمت را شنیدم فکر کنم تقرر شما در مقام والی ولایت دایکندی بود.از خودت شناخت نداشتم ولی زمانیکه از آن مقام برکنار شدید و آمدید کابل بیشتر از کاروایی و کیفیت حالی شما آگاهی یافتم.
آقای دانش محترم شما در زمان والی بودنت در دایکندی ولایت اجدادی و نیاکانی ات چی کاری کردی و چی افتخاری خلق کردی که مردم زادگاهت برایت رای بدهند؟
کلینیک ساختی؟
مکتب ساختی؟
سرک ساخت؟
شهر دار را گفتی طرح ماستر پلان شهری بسازد؟
دانشگاه ساختی؟
یا کدام رفاع برای عامه خلق کردی؟
میدانم پاسخ شما همان نه است پس چطور و با چی دلیلی خودت را اجازه دادی بروی و جایگاه معاونیت را بیگیری مگر در جامعه ما قحط الرجال آمده که شما در این مقام تکیه بزنید؟
آقای دانش در سال ۲۰۱۱ منحیث وزیر در وزارت تحصیلات عالی سهم هزاره ها را از ۵۰۰ بورسیه کشور دوست هندوستان به صفر رسانیده بودید و برعکس همان سال تعداد محصیلی که اصلا واجد شرایط نبود به هند اعزام داشتید می شود دلیلش را بگوئید؟ گیرم شما دلیل تان مراعات ترکیب اقوام باشد مگر در ورود دانشگاها و … باید استعداد ها انتحار گردد تا ترکیب ملیت ها بر قرار باشد؟
از کار کرد هایت در وزارت تحصیلات همه میدانند و سخنت را در پارلمان هم همه به یاد دارند که پشت مایک گلو پاره کردی که من هیچ هزاره ای در وزارت به پوست های کلیدی منصوب نکرده ام تا نشود کسی بگوید من قومگرا هستم بدون شب حریفانت همان روز نقطه ضعفت را نشانه گرفتند و استفاده اعظم را از شما بردند و منحیث یک هزاره کرسی ها را به شما تفویض کردند چون میدانستند که کاری از دستت پره نیست ولی چوکی از هزاره ها بگزار شما باشید تا کاری نکنید.
در وزارت عدلیه چی گلی کاشتید که ما امروز بر شما افتخار می کردیم ؟
بگذریم از این همه ممکن تحریر همه شان هفتاد من کاغذ نیاز باشد
می رسیم بر انتخابات امسال که شما منحیث معاون دوم تیم تحول و تداوم به نمایندگی از هزاره ها معرفی و تعیین شده اید.
شما نتایج انتخابات و حمایت هزاره ها را در دور اول شاهد بودید و این باعث شد تا شما در دور دوم به مقام معاونیت سوم تنزل یابید و این را قرار دادن جایگاه شما در عکس پس منظر نخستین روز کمپاین تیم تان در خیمه لوی جرگه مشهود بود.
لذا جناب دانش توقع ام از شما این است
اگر در صحنه نیستی میتوانی هر کجایی که خواسته باشی باش ولی اگر در صحنه حضور پیدا میکنی مرد مردانه پا به پای حریف پیش برو ورنه پیشت میبرند.
هنوز هم آغاز کار است میتوانید حمایت تان را از تیم دیگری اعلام نمائید زیرا اگر میخواهید محبوبیت قومی پیدا کنید و جایگاه سیاسی تان حفظ بماند باید تغییر جهت دهید زیرا بودن در کنار احمدزی پیام دهنده فاتحه غمناک سیاسی در انتظار شما و رهبر خلیلی است.
زیرا بودن در کنار غول های متعصب، و کنج اندیشان قرن بیست و یکم خود رفتن درون باطلاق از فاضلاب است.
آرزو میکنم این پیامم به استاد محترم محمد کرم خلیلی و استاد محترم سرور دانش برسد انشاالله.

ما میرویم هر چند راه طولانیست ولی ما چون رونده هستیم آخر خط ایستگاه ماست
پیش بسوی پیروزی !

تنزل جایگاه دانش از معاونیت دوم بر کدام اساس صورت گرفته است

ناگفته های در گفته های عزیز رویش


ادامه نوشته قبلی

کتاب اخیری که در افغانستان سر خط رسانه هار ا تشکیل میداد و سرو صداهای رسانی را بلند کرده بود که حتی تا سرحد شورش یک عده از اوباش های بی خرد گردید

کتاب اخیری که در افغانستان سر خط رسانه هار ا تشکیل میداد و سرو صداهای رسانی را بلند کرده بود که حتی تا سرحد شورش یک عده از اوباش های بی خرد گردید

 

همانطوری که در نوشته قبلی ام نوشته بودم که آقای رویش در این کتاب بیشتر روابط شخصی اش را در نظر گرفته است با روابط هویت قومی و مذهبی اش زیرا خود در برگشت از پشاور پس از سقوط طالبان به کابل این ادعایم را مهر تائید میزند ایشان می نویسد ( وقتی برای رفتن به افغانستان آمادگی می گرفتیم مشکلات امنیتی من یکی از نگرانی های بود که او را با سید اسحاق گیلانی  د رمیان گذاشتم. فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی من در دوران جنگ های داخلی و نشریه های” امروز ماه ” و ” عصری برای عدالت”  خطر های را گوش زد می کرد که مستلزم تدابیر امنیتی خاصی بود” سید اسحاق گیلانی قول داد تا وقتیکه از نظر امنیتی اطمینان لازم را بدست نیاورده ام می توانم در اقامت گاهی او بودوباش داشته باشم).

مسله دیگری که در این کتاب می شود دریافت مسله پناه بردن جناب ایشان بر حریفان سیاسی وی است که حضور فزیکی ایشان آنقدر اهمیت داشته است که حتی بر آبرو قومش هم اگر شده آنرا خریداری می کرده

در برگشت از پشاور ایشان با سید اسحاق گیلانی اقامت گاه شان را مهمان خانه ملا عزت جمعیتی انتخاب کرده است ملاعزت شخصی که در جنگ های درون حزبی در دهه هفتاد تشنه خون مردم هزاره بود و هر روز شاید صد ها مرمی را در ایام جنگ راهی منطقه دشت برچی ,قلعه شاده و دیگر نقاط غرب کابل می کرده که جان چند تن از انسانها را بگیرد در این جمع نزدیکاان خودم که در اثر راکت باری های ایم ملای بی عزت که   جان های شیرین شان را از دست دادند  که (تا امروز خانم اش که فرزندی ندارد بی سرنوشت گاهی خانه یک برادر گاهی هم خانه برادر زاده زندگی اش را بسر می برد)  هم می تواند قربانی های راکت پراگنی های این ملا عزت باشد آنکه قای رویش پناه بردن در پناه گاهی وی را ترجیح میدهد تا زنده بماند ولی این را فراموش کرده است که این پناه بردن در حقیقت بازی کردن بر آبروی ملیتی است که ایشان خود را مدافع حقوقی و فرهنگی آن ها میداند واین در حالییست که کودکی از پشت گوسفند چرانی رهایی یافت و رفت کویته تا زمانی که منحیث نویسنده و تحلیل گر و معلم از پشاور برگشت, ایشان فراموش کرده است که این منصب ها را هزاره ها برایش هدیه کرده است نه ملا عزبت و افرادش اگر امروز رویش معلم است و یا تحلیل گر و نویسنده همه از برکت کسانی است که دیگر جناب رویش بر آنها از لحاظ امنیت اعتماد ندارد.

اینجاست که آقای رویش با نوشتن این کتابش هر هزاره را وادار می کند که در شناخت افراد که ادعا دارند از پیروان واقعی رهبر شهید اند دقت تمام بخرج دهند و تا اطمینان کامل حاصل نکرده اند و درست نشناخته اند افراد را مورد اعتماد قرار ندهند. همه گفته هایم را می خواهم با نوشته خدو آقای رویش خاتمه بخشم که این کتاب دور از نواقص نمی تواند باشد بر چند دلیل اول اینکه همانطوری که جناب نویسنده گفته است  که ادعا ندارد هر آنچی در کتابش به تحریر کشیده شده است عاری از نواقص است, دوم این که هیچ اثری بدون نواقص نبوده و نیست حتی از برجسته ترین نویسنده ها دنیا, سوم این که خود جناب ایشان اعتراف کرده است که دچار مشکل روحی و روانی بوده خوب تکیه بر دلیل سوم به یاد همان شعر شاعر می افتدیم که می نویسد:

سنگ اول گر نهد معمار کج

تا ثریا میرود دیوار کج

پس کافیست همین جا حرفم را خاتمه بخشم

دراخیر می خواهم خطاب به جناب ایشان بنویسم که استاد گرامی نخست از همه سلام عرض ادب ارادت دارم حضور گرم شما و ثانیا از اینکه بر اثر شما نقدی مملو از نواقص را به تحریر کشیدم امید باعث رنجش خاطر شما نگردد هدف نه جسارت و بی حرمتی بر اندیشه های والیای شماست بلکه اظهار نظر فردی خودم است در قبال چند دهه اخیر که باید در همانطوری که شما فرصت را غنیمت دانسته همه خاطرات گذشته را درج یک جلد کتاب کردید ولی من پی نویشته های متواتر این را برای دوستان و خواننده گان گرامی در سایت های اجتماعی و وبلاک های شخصی خودم رسانده ام و این همه با استفاده از فرصت دیگر اثر شما را بهانه قرار داده خاطرات دیگری را که خودم شاهد آن بودم به تحریر کشیدم, نوشتن این مطلب از احترام و حرمتی که برای شما دارم هیچگاهی نکاسته و همیشه آن احترام و حرمت پا برجا نزدم باقیست در این نوشته هدفم تنها متوجه ساختن نقایضی بوده که در این کتاب و دیدگاهای شما وجود داشته است اگر در پاره از این نوشته جسارت صورت گرفته باشد از همین آدرس پوزش خواسته و در ضمن طلب بخشش دارم.

در نهایت قلمت را همیشه با صریر باشد و بازو هایت همیشه نیرومند تر از گذشته گامهایت همیشه مستحکم تر از همیشه و اراده ات همیشه پربار تر از همیش باد!

بهروز باد  حق خواهی و حق نگری در جوامع بشری!

و من الله التوفیق

آفتاب و باد


داستان رفاقت باد و آفتاب در آموزنده برای هم

داستان رفاقت باد و آفتاب در آموزنده برای هم

 

روزی باد و آفتاب با دیدن پیر مردی که بالا پوش در تن دارد شرط می بندند باد می گوید من بسیار زود تر از تو می توانم این بالاپوش پیر مرد را از جانش بیرون آورم و آفتاب می گوید نخیر من زود تر از تو بیرون می کنم

آفتاب آهسته و آرام خودش را پشت ابر پنهان می کند, و باد به وزیدن شروع می کند آنقدر سریع و پر خشم می زود که نزدیک است طوفان خشین واقع گردد ولی پیر مرد هر قدر که باد تند و تیز می شود بالاپوش اش را محکم تر دکمه می کند در نهایت باد مایوس شده متوقف می شود.

آفتاب با چهره دوستانه و لب خندان از پشت ابر ها بیرون آمد و به پیر مرد تابیدن گرفت پیر مرد هم بالاپوشی که در تن داشت بیرون کرد آفتاب رو به باد کرد و گفت دوست هیچ کاری با خشونت و تندروی ممکن نیست

  پس معلوم می شود که خشونت راه حل نیست چی بهتر که همه با هم دوست باشیم و خود را برادر و برابر بدانیم مطمئین هستم که در این شیوه باخت را حریف حاصل خواهد کرد و ما برنده خواهد بود

بگذار به یک جمله حرفم را کوتاه نمایم “همه می توانند آفتاب باشند

افغانستان مزرعه تبعیض


افغانستان مزرعه تبعیض و تعصب قومی,زبانی و مذهبی در این مزرعه که شخم تبعیض و تعصب را دهقانان بیگانه کاشته اند باید حاصل آنرا سوزاند گرنه درد سر بزرگی برای جوامع اقوام خواهد شد چی بهتر هر آنچی زود تر عملی گردد. شنیدم نتایج کانکور را به تعلق کشیدهاند مگر چرا؟ با تعلق کشدین نتایج کانکور چندین مسائل به اثبات می رسد که ذیلا برای شما شرح خواهم داد. 1- نا مسلط بودن کسانی که نتایج سوالات را ارزیابی کرده اند. 2- شاکی شدن بر درجه های تحصیلی آنها 3- مسلما اگر کسی میگوید در افغانستان تبعیض و تعصب وجود ندارد اشتباه می کند بلکه افغانستان مزرعه واقعی تبعیض و تعصب است. مسله مهم اینجاست که کرزی و دولتمردانش همیشه داد از دیموکراسی و عدالت می زنند پس ایا کامیاب شدن فرزندان کوشا و مستعید غور و دایکندی و پروان در امتان کانکور امسال خلاف عدالت و دیموکراسی است؟ شرمت باد وزارت تحصیلات اگر نتایج را به تعلق بکشید با آنکه مشروعیت این دولت پرسش بر انگیز است وزارت را زیر انبوده از سوالات خواهی برد که برده اید.

سخنانم را با یک جمله خاتمه می بخشم کسب دانش برای مرد و زن مسلمان فرض است اگر مسلمانیم پس چرا تعلیق؟

آنچی که ما نداریم همت عمل است


قطعه خشکه که من متعلق به آن هستم همه چیز را دارد نخبه,تحلیل گر,صاحب نظر,روشن فکر,پروفیسور,آدم بیسور و همه و همه ولی با این همه ثرمایه خویش آنچی که ندارد همت عمل است در وجود مردمش.

من می توانم نقد بکنم نظر بدهم تحلیل بکنم خودم را بزرگ و نخبه بشمارم ولی اگر با این همه هیچ کاری نکنم پیام آور چیست؟
من همیشه در گفته هایم این را در ویب سایت های تحلیل و خبری گفته ام که ما کمبودی که داریم این است که ما تنها هر چیزی را بخوبی میدانیم ولی چیزی که نمیدانم طریق عمل کرد آن است, اینجاست که ما به یک بن بست بکلی مشترک بر می خوریم.

همان قصه بیدل یادم می آید که در روز با چراغ الکین می گشت پرسیدن که چرا در روز با چراغ الکین می گردی مگر دنبال چی استی؟
بیدل با خودن سردی گفت که دنبال آدم.
حالا هم ما باید دنبال مردم عمل بگردیم.
ورنه شاید عواقب ناگواری را شاهد خواهی بود.

امروز برای فردا


 

گذشته های ما رفتند شاید هم بعضی هایشان کار های کردند تا امرزو ما زنده باشیم و زندگی مشقت باری را که آنها تحمل کرده بودند بر ما نیز تحمیل نشود پس ما هم که امرزو زندگی می کنیم کاری بکنیم که نسل های آینده ما فرصت انگشت انتقاد بر عمل کرده های ما را نداشته باشند, دقیقا چیز های که امروز ما از گدشته های ما انتقاد می کنیم مسائلی خواهد بود که در آینده از ما انتقاد خواهد شد که چرا چنین کاری را نکرده ایم و چرا این را برای نسل آینده خود انجام نداده ایم حالان که آن وظیفه فردی و جمعی ما بوده و است

لذا دوستان نهایت گرامی بیائید قبل از اینکه زمان و فرصت ها را از دست دهیم مسوولیت ما را بشکل به انجام برسانیم که منت نسل آینده را با خود به گور نبریم

بیائید قبل از دست دادن فرصت ها مسوولیت خویش را بصورت احسنش به سر رسانیم تا منت نسل آینده بر ما نماند و فرصت بلند کردن انگشت انتقاد را بر ما نداشته باشند مثل که امروز ما بر نسل های گذشته انگشت انتقاد بلند می کنیم

Our  previous-er  had gone, some of them might have done something for us to be a live and no to tolerate the hardship part of  live which they did. so these who live today let’s do our part in order not to late  next generation to point finger on us.  It can be the same things or issues  as we crises from our past generation

they will ask us why didn’t we  solve that issues and why we left for them as we know it is our collective and individual  responsibility .  so dear friends let’s do our  responsibility in a based manner in order not to take the obligations of  upcoming generation with us to our grave.

let’s not to give the time for our generation to crises on us for why we haven’t done what we were suppose to

 

Image

جوان هزاره و کشف فرمول جدید ریاضی در غزنی


خلیل الله یعقوبی، دانش آموزی است که باشنده کمرک ولسوالی جاغوری از مربوطات ولایت غزنی است که در بخش الجبر و ریاضیات، توانسته است فرمول جدیدی را برای حل معادلات، کشف کند.
مسولان معارف غزني مي گويند كه فرمول اين دانش آموز به عنوان يك ابتكار و دستاورد علمي در بخش الجبر و رياضيات از سوي مركز ساينس و علوم طبيعي وزارت معارف كشور، مورد تاييد قرار گرفته است.
او، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.
پیشتر نیز یک جوان از باشندگان ولسوالی جاغوری ولایت غزنی، توانسته بود که با  استفاده از ابتدایی ترین امکانات، طیاره بسازد و این طیاره نیز به شکل موفقیت آمیز، در يكي از ميدان هاي هوایی كشور به پرواز  در در آمد.

خلیل الله یعقوبی، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.خلیل الله یعقوبی، اکنون در لیسه البیرونی نو آباد غزنی و در صنف یازدهم درس می خواند.
پنج شنبه گذشته در مراسمی زیرنام “ماهم مي توانيم” با اشتراك برخي از اعضاي پارلمان كشور، معاون والي غزني و مسئولان رياست معارف اين ولايت در ليسه البيروني شهر غزني برگزار شد.
محمد علي احمدي معاون والي غزني ابتکار خلیل الله یعقوبی را مورد ستايش قرار داده و از او به عنوان يك الگو براي نسل جوان كشور ياد کرد.
او  از نسل جوان كشور خواست كه مانند اين دانش آموز در عرصه علم آموزي و آشنايي با فناوري روز، تلاش كنند تا به گفته او، زمينه براي يك رقابت سالم علمي فراهم شود.
آقاي احمدي از وزارت معارف كشور خواست كه دستاورد علمي اين دانش آموز را به عنوان يك ابتكار علمي در المپياد هاي بين المللي ارائه کند و زمينه اشتراك او را در مسابقات بين المللي فراهم سازد.

معاون والي غزني، شناسايي استعداد هاي برتر و جوانان خلاق و مبتكر را برای کشور لازم دانسته و از مقامات وزارت معارف خواست كه بورس تحصيلي نیز در اختيار اين جوانان قرار بدهند.
معاون والي غزني، شناسايي استعداد هاي برتر و جوانان خلاق و مبتكر را برای کشور لازم دانسته و از مقامات وزارت معارف خواست كه بورس تحصيلي نیز در اختيار اين جوانان قرار بدهند.
دستاورد علمي بي پیشينه
از سویی، عبدالقدوس رسولي معاون رياست معارف غزني ابتکار خلیل الله یعقوبی را یک دستاورد علمي بي پیشينه خواند و گفت فرمولی که از سوی اين دانش آموز خلق شده است، بار اول در اداره ساينس رياست معارف غزني مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن به مركزساينس و علوم طبيعي وزارت معارف فرستاده شده است.
آقاي رسولي افزود كه مركز ساينس وزارت معارف كشور اين فرمول را به عنوان يك دستاور علمي و يك ابتكار بي پیشينه در عرصه رياضيات مورد تاييد قرار داده است.
خليل الله يعقوبي اما، مي گويد كه اين دستاورد علمي او، افزون بر اينكه مورد تاييد مركز ساينس وزارت معارف كشور قرار گرفته از سوي مركز تحقيقات رياضي فلسفي جهان كه توسط پروفیسور صديق افغان اداره مي شود نيز مورد تاييد قرار گرفته است.

پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.
او تقدير نامه اي را به مطبوعات نشان داد كه از سوي اين مركز به او داده شده است.
خليل الله معتقد است فرمول خلق شده توسط او، سهولت هاي زيادي را براي حل معادلات الجبري فراهم كرده است.
به گفته او، این فرمول بسیار آسان تر از روش مرسوم محمد ابن موسي، براي حل معادلات يك مجهوله درجه دو مورد استفاده قرار مي گيرد.
خدمت به وطن آرزوي پدر! 
پدر خلیل الله یعقوبی، محمدجمعه نام دارد او از فقر و تنگ دستي شكايت می کند.
محمد جمعه به خبرگزاري بخدي گفت كه او غريب كار است و روزانه در بدل 200 افغاني کارگری می کند.
او افزود با اينكه فقر و تنگ دستي همواره او و اعضاي خانواده اش را رنج داده اما هيچ گاه فزندانش را به كار مجبور نکرده و اورا تشویق به درس خواندن کرده است.
وا نداشته است و آنها را به مكتب تشويق كرده است.
افغانستان امن وآباد و پشرفته از آرزو هاي محمد جمعه ميباشد او ميگويد همواره پسرش را تشويق كرده است كه درس بخواند و به وطن خدمت کند.
سنایی – غزنی 

منبع : خبرگزاری بخدی

دیموکراسی جوان و درک آن در افغانستان


باحفظ حرمت دختر خانم های که از این طبقه مجزا هستند و واقعا من به آن خواهران و مادران افغانستان ارج می گزارم

این مطلب متوجه کسانی است که غرب زده شده اند و میخواهند با همان شیوه غرب زدگی شان جامعه افغانستان را نیز به فحشا بکشانند در افغانستان از دیموکراسی و حقوق زن به چی حد درک درست شده است نمی خواهم زن ستیز باشم و برای حقوق زن ها و دیموکراسی واقعی هم خیلی هم احترام دارم و همیشه هم برای زن ها حق قائل شده ام و می شوم ولی زن ها چی قدر توانسته اند از این دیموکراسی به نفع خود شان استفاده نمایند؟ دیموکراسی  حق از دیدزن های افغانستان که در کشور های خارج زندگی می کنند چی معنی دارد؟ دقیقا شما بخش اول این فلم یعنی قبل از این که با خانم های زندانی مصاحبه اجرا می کنند تماشا بکنید همین است حق زن؟ هر مردی که ببیند همین فکر را می کند که من کرده ام که زن های افغانستان از دیموکراسی و حقوق زن درک درست نداشته اند و نتوانسته اند از این فرصت یازده ساله به نفع شان استفاده نمایند و درک شان از دیموکراسی وحقوق زن نظر به همین سند ویدیوئی از خانم که امکان دارد از کشور های غربی آمده است قرار ذیل باشد:

1- برهنه گشتن و نشستن

2- اجرا اعمال ضد اخلاقی و انسانی

3- بدون آگاهی فامیل باید منزل را ترک کنند و بروند و کسی هم حق پرسش را نداشته باشد

4- از راه غیر مشرع مانند غربی ها فرزن بدنیا آوردند

5- فرار از خانه و منزل بدون آگاهی شوهر و والدین

ولی این خانم های غرب زده این قدر فکر نمی کنند که زمانیکه برای بار نخست وارد کشور های غربی شدند چی حال داشتند و چی قدر رنج می بردید و چی قدر از طرز رفتار و گشتار خانم های غرب خجالت می کشیدند. آیا حاضر هستید که دخترها , مادر ها و خانم های شما با بر قراری روابط نا مشروع فرزندان ناخلف بدنیا آورد؟ در اینجا باز هم تکرار می نویسم که در این مطلب نمی خواهم همه زن های افغانستان  را شریک بدانم بخاطر یک بی حیا و از خود بیگانه چرا من خواهران و مادرانی را می شناسم که خیلی هم از نگاه عقیدتی به سطح بالائی زندگی می کنند باور کنید هنوز هم حاضرم بر دامن آنها سجده بکنم و دست و پا های شان را ببوسم نه بخاطر اینکه از لحاظ فکری به سبک قبیلوی زندگی می کنند بلکه خیلی هم فامیل های روشن و تحصیل کرده هستند ولی هنوز هم همان مسائل اسلامی و دینی شان را احترام می گزارند و مراعات می کنند ,  من چندی قبل بافامیلی از هرات در شهر دهلی که واقعا یک فامیل محترمی بود شاید این نوشته ام را روزی بخوانند فامیلی بود که مرد خانه شان تکلیف قلبی داشت نزد داکتر خلیل کشمیری در مرکز تداوی ولی که از مسلمان های کشمیر است نخست ایندوسکوپی کرده بود و بعدا اینجو پلاستیک سرخوردم  با دو دخترش که از لحاظ حجاب اسلامی کاملا معیار و اسلامی را داشتند و مادر این دختر خانم ها که منحیث مادرم باشد شخص تحصیل کرده ای بود به گفته خود ایشان که معلم اند دریکی از مکاتب شهر من هم احساس هموطنی در قلبم اندکی وجود دارد بخاطر اینکه مشکلی زبانی نداشته باشند همرایشان همکاری کردم  ولی بدون شک که فامیل محترم و مسلمان واقعی بودند.من فامیل های را می شناسم که شاید دهها در خارج ا زکشور زندگی کرده اند ولی هنوز هم از لحاظ عقیدتی و مذهبیهمانند اند که بودند  , من نمی گویم خواهران و مادران ما آزاد نباشند باشند ولی نه به شیوه ای که این دختر خانم بی حیا و غرب زده است و خودش را بکلی فراموش کرده است می خواهد غربی ها عمل بکند و زن های پاکدامن افغانستان را به فحاشی مانند خودش دعوت بکند جامعه دینی ناب را با اندیشه های غربگرایانه شان دیگر گون سازند

من از مقامات ذیصلاح کشور می خواهم که هر چی زود تر جلو چنین اشخاص را بگیرند و عاملان را هم به چنگال قانون بسپارند  اگر حق می خواهند و می خواهند حقوق زن ها را برآورده بسازند این راه نیست که آنها انتخاب کرده اندبلکه می توانند از راه درست ترآن که همانا مرجع قانون است بدست آورند در آرزوی رزوی که این دیموکراسی جوان در افغانستان به مرور زمان جایگاه واقعی اش را رد جامعه سنتی افغانستان دریابد و خواهران و مادران ما هم از آن درک واقعی را حاصل بکنند

و من الله التوفیق

کوچی های مدرن امروزی یا نیروهای با نام و نشان فاشیسم و تروریسم در افغانستان


معضلۀ خونین ومزمن کوچی ها که در گذشته ها، با همۀ جوانب غیر منطقی وغیرانسانی بودن آن، معطوف به هجوم های فصلی دامداران خانه بدوش اطراف کوه های سلیمان ومناطق همجوارآن به قلمروافغانستان میگردید، امروزبه یک دانۀ چرکین سرطانی مبدل گردیده است که، بقا وانکشافات بعدی آن مسلماً میتواند، یک خطرجدی وخانمانسوزبه وحدت وهمبستگی باشندگا ن کثیرالملیة وحتی موجودیت کشور ما بحیث یک قلمرو واحد بحساب آیدتوردیقل میمنگی.

کوچی ها دیگر دامپروران خانه بدوش پشتون نه بلکه نیروهای مسلح دایما در خدمت طالبان ودیگر حلقات تروریستی فاشیستی افغانستان ومنطقه اند که، درقلمرو پاکستان ومناطق پشتون نشین دو طرف خط دیورند تجهیز وسازماندهی گردیده ، درجهت نیل به اهداف معین سیاسی ونظامی بطرف کشور ما اعزام میگردند.

این نیرو های سازمان یافتۀ عقیدتی ونظامی که از وجود رمه هاوگله های حیوانات معیتی خویش، بحیث وسیلۀ سطر واخفا ی اهداف ومقاصد شوم سیاسی ونظامی خود استفاده مینمایند، دیگر آن دامپروران بدوی در جستجوی چراگاه وعلوفه برای مواشی خود که، همه ساله در فصل بهار، راه های طولانی وصعب العبورکوهستانی را، از طریق سلسله کوه های هندوکش وبابا یکجا با رمه های خود زیر پانموده و تا نقاط دور دست کشورما نقل مکان، ودر فصل خزان هم واپس ازهمان مسیر ها باز گشت مینمودند نبوده، بلکه نیروهای سازمان یافتۀ نظامی، با داشتن اهداف وعقاید مشخص اشغالگرانۀ فاشیستی مذهبی طالبی میباشند که، سواربرانواع مختلف وسایل نقلیۀ مدرن ومجهز با انواع سهولت های مورد نیاز، یکجا باتعداد معینی مواشی که آنهارا نیز وسایط بار بری عظیم الجثه ومدرن تیلردارتا مناطق دور دست انتقال میدهند، بمناطق مختلف افغانستان هجوم آورده ، با کسب حمایت های پلانگزاری شده، از جانب منابع استخباراتی حامی جنگ در افغانستان، ودولت حامد کرزی بصورت مستقیم وغیر مستقیم آن، جبهات مورد نیاز جنگ های تروریستی را بازگشایی، ودر خدمت تداوم وانکشاف پلان شدۀ تروریسم وبنیاد گرایی در توأمیت با حلقات فاشیستی دیگر درین سرزمین قرار دارند.

اطلاق کلمۀ کوچی براین نیرو های تروریستی که با سرازیر شدن خود جان، مال وناموس مردم افغانستان را در سرتا سرقلمرو آن با خطر تجاوز وبر بادی مواجه میسازند کاملاً نادرست، ودر واقعییت امر منحرف سازی ذهنیت ها، ازماهییت واهداف شوم این گروه های فاشیستی، در توأمیت با دیگرحلقات فاشیستی وعظمت طلب کشوراست که، به شیوه های مختلفی از گذشته های دور تا به امروز مصروف فعالیت بوده، واکنون با بهره برداری از اوضاع فعلی کشور، یکجا با ده ها معضلۀ دیگر پدیدۀ کوچی را هم سازماندهی ، وخواهان امتیاز گیری به نفع تحکیم پایه های حاکمیت انحصاری وتک ملیتی خویش درین سرزمین میباشند.

قراین انکار ناپذیری گواه برآن است که، دولت غیرملی وقبیلوی حامد کرزی که، به شیوه های مختلف وتحت عناوین متنوعی چون مذاکره وآشتی با طالبان، رها نمودن زندانیان جانی طالبان ازبند، تهیه و تدارک تذکره های الکترونیکی باهویت پیش نویس شدۀ افغان برای همه، دعوت جرگۀ قبایلی باشندگان دو طرف خط دیورند، تدارک تدویر لویه جرگه وغیره در حال قربانی نمودن منافع مجموعی مردم افغانستان،در پای منافع حلقات فاشیستی قبایل حاکم کشوراست، در کنار دیگر فعالیت های هدفمند وپلان شدۀ خود توطئۀ کوچی هاراهم یک بار دیگرفعال وبا گسیل وجابجا سازی گروه های آدمکش وفاشیست تحت همین نام در مناطق غیر پشتون نشین، خصوصاً مناطق مرکزی هزاره نشین وشمال کشور که جایگاه تاریخی واجدادی باشندگان بومی ازبیک، تاجیک، تورکمن، هزاره، ایماق، قرغیز، قزاق، تاتار وغیره محسوب میشود، تنظیم وتسریع نموده واز این طریق خواهان راه اندازی یک سلسله جنگ های فرسایشی دیگر در قلمرو افغانستان وبهم زدن ثبات وامنیت در مناطق امن کشور است، که بیشترینه از جانب استخبارات های کشورهای بیگانه تمویل ورهبری میگردد.

همین اکنون شواهد نشان میدهد که عدۀ کثیری ازکوچیهای نام نهاد سواربرموترهای آخرین مدل یکجا با مواشی مورد نیاز خود دردو جبهه که یکی مربوط به ساحات هزاره نشین بهسود، غزنی، بامیان، میدان ووردک، دایکندی، ارزگان، پروان وغیره بوده،وجبهۀ دیگرآن هم مربوط به مناطقی، درمسیر راه مواصلاتی اندخوی میمنه ، نوارمرزی افغانستان با تورکمنستان وازبکستان و ساحات دشت لیلی و یولغون زارهای انتهای منطقۀ قرمقول واطراف ولسوالی دولت آباد فاریاب ودیگر مناطق شمال کشور چون قندوز، سمنگان، سرپل، جوزجان، بغلان بادغیس، تخار وغیره میگردد، به شکل مسلح ومجهزبا انواع سلاح های سبک وسنگین در حال جابجا سازی قرار داشته ومنتظر اجرای اوامر بعدی در جهت راه اندازی جنگها درین مناطق هم مرز با جمهوریت های آسیای میانه میباشند.

هدف اساسی از جاری شدن پروسۀ خونین کوچی درین شرایط دشوار زندگی مردم ما که ، برعلاوۀ هزاران بدبختی زادۀ جنگ خشکسالی هم دامنگیر ایشان گردیده است ومردم از همین حالاکه فصل بهاراست، در رابطه با تأمین علوفۀ حیوانات ومواشی خود دچار مشکلات ونگرانی های جدی بوده، ومواشی دست داشتۀ خودرا از نگرانی تلف شدن آنها به اثر قلت آذوقه وعلوفه به بهای بسیاراندک عرضۀ بازار نموده وبا یأس تمام با تقدیر شوم خود دست وگریبان اند،صرفاً جنگ وکسب امتیاز به نام کوچی وجابجا سازی تروریستهاتحت همین نام وعنوان میتواند بحساب آید، وموضوع یافتن چراگاه در زمین های خشک وبی علفی که حتی ضرورت های ابتدایی باشندگان محلی را نمیتواند تکاپو کند، با هیچ منطقی نمیتواند توجیح پذیر باشد.

البته بد ساختن اوضاع زندگی مردم، از ملحوظات اقتصادی وامنیتی ومبتلا سازی مردم به فقر وبی روزگاری، از طریق مشتعل سازی نا آرامی هاتحت نام جنگ با کوچی ها، کاریست مفید بحال انکشاف تروریسم وبنیاد گرایی باجلب وجذب مردم بیکارومحتاج به صفوف نیروهای تروریستی طالب والقاعده که، این خود پلان وپروژۀ سهمناک دیگری است که دولت آقای کرزی وحلقات استخباراتی کشورهای حامی جنگ در افغانستان همیشه به شکل گیری وعملی شدن آن علاقمند بوده ودراکثر نقاط شرقی وجنوبی کشور هم از همین تکتیک ها استفاده های وسیعی رابعمل آورده اند!!!!

پس صراحتاً باید اذعان داشت که تهدید های امنیتی مناطق هزاره نشین کشورتوسط نیروهای آرایش یافته در لباس کوچی، یکجا با گسیل هزاران جنگجوی مسلح تحت نام کوچی بمناطق دیگر شمال هندوکش یک پروسۀ انتقال جبهات جنگ از جنوب به شمال کشور است که که کوچی بازی از افزار های شناخته شدۀ این عملیات بحساب میآید.

هرچندی که عدۀ از افراد دولت کرزی وشئونیستهای سنتی کشورما میخواهند که این مهاجمین مسلح وجنگجویان تربیت یافتۀ طالبان را با مخلوط سازی درمیان دامپروران خانه بدوش مناطق جنوب وشرق کشور، به آنها هویت واعتبار پشتون بودن ایجاد نموده وقضایا را شکل ونماد قبیلوی پشتون وغیر پشتون اعطا نمایند، ولی مدارک موجود ازآن ساحاتی که این مهاجمین درآنجاها همین اکنون حضور دارند، گواه برآن است که، ایشان اکثراًازجملۀ پشتون های متعلق به قلمرو افغانستان نبوده، شهروندان پاکستانی اند که، اشتراک درینگونه تهاجمات را همزمان با اهداف تروریستی وگسترش دهی جنگها درمناطق مختلف افغانستان، بحیث یک راه بدست آوردن امتیازات اقتصادی وتصاحب زمین، بافروش ویا اجاره دهی دوبارۀ آن به مردم محلی مورد استفاده قرار داده، واز مردم بی بضاعت نوار مرزی افغانستان هم بحیث گوشت دم توپ وپیش قراول این عملیاتها بهره برداری مینمایند.

چنانچه اسناد بی شماری از گذشته ها وجود دارد که، دولت ها جهت متوطن سازی این گروه های استفاده جو، درمناطق مختلف کشور، اقدام به توزیع زمین وساختن خانه وغیره نموده اند که، متأسفانه ایشان بعدازبدست آوردسندملکیت زمین ها وخانه ها اکثراً آنهارا دوباره بفروش رسانیده وبا بدست آوردن پول نقد دوباره به خانه های خود در پاکستان عودت نموده، ومنتظر مساعد دیگری برای از سر گیری همچون دست بردی برای خود باقی مانده اند. زیرا که آنها هیچ نوع علاقۀ با سرزمین ومردم افغانستان ندارند وتهاجمات فصلی برای ایشان نوعی تجارت وسرگرمی محسوب میشود که هم پول وزمین بدست میآورند، وهم پلان های تروریستی حلقات جنایتکار طالبانی را در عمل پیاده میسازند.

پشتون تعریف نمودن این مهاجمین صرفاً بخاطر تکلم آنها به زبان پشتوونادیده گرفتن تعلق ذاتی ایشان به پاکستان، خیانت بزرگی به حق مردم پشتون افغانستان وشریک سازی هموطنان بی گناه ما در جنایات انجام شده ازجانب آن حلقات تروریستی وفاقد پیوند هموطنی با مردم افغانستان است، که عدۀ از معتقدین اندیشه های فاشیستی وسردمداران قبیله سالاری همیشه به آن متوسل گردیده وبا سردادن شعار لر وبر پشتونخوا، حقیقت را مخدوش وزمینه را برای اینچنین استفاده جویی های غیر مشروع مساعد میسازند.

این خود بزرگترین جفا وجنایت برعلیه مردم بیچاره ومظلوم افغانستان ومنافع دایمی ایشان در مجموع است که ، باید است با آن مقابلۀ همه جانبه وافشا گرانه صورت گیرد.

در همین وضعیت فوق العاده بحرانی وحساس کشور است که دین مبارزه بر علیه این پدیدۀ منحوس بمثابۀ یک وظیفه ورسالت میهنی وانسانی در برابر نسل روشن بین وآگاه جامعۀ ما قرارگرفته، واز همگان میطلبد که با کنار گذاشتن هر نوع توهم خود برتر بینی وتفاوت های قومی، قبیلوی، مذهبی، نژادی، لسانی، منطقوی وغیره در کنارهم قرار گرفته ومانع از تداوم حیات وموجودیت این پدیدۀ منحوس در جامعۀ ما شوند.

پدیدۀ کوچی یک ویروس سرطانی درزندگی مردم ستمدیده وهزار پارچۀ افغانستان میباشد، که منافع مجموع مردم افغانستان دررابطه با آن آسیب پذیر، ویافتن راه حل دایمی برای این بلای خانمانسوزوظیفۀ تأخیر ناپذیرهر تبعۀ این کشور دررأس دولت افغانستان است.

دولت آقای کرزی وتیم افغان ملتی آن اگر واقعاً خودرا منسوب به همه مردم افغانستان میدانند، ومیتوانند قبیله پرستی های مرسوم خودرا که تا همین اکنون هم درخدمت ، نفاق وپراگنده سازی باشندگان افغانستان وتقسیم نمودن آنها به کتگوری مختلفی که به هیچ وجهی به نفع هیچ یکی از آنها نیست، قرار گرفته، صرف نظر نمایند، پس نباید بیشتر از این با کوبیدن به دهل لر وبر پشتونخوا منافع کلی مردم کشور را قربانی اهداف شئونیستی وبد حاصل خود کنند.

هر آن کسی که این کشور را وطن خود میداند وبه مردم این سرزمین کوچکترین علاقه وپیوندی را احساس میکند ، هر گز به مهاجمین پاکستانی تحت نام کوچی اجازۀ این همه بیداد گری وچپاولگری درحق مردم کشور مارا نمیدهد.

آنانیکه باوسیله سازی همزبانی وهم تباری منافع ملی ومیهنی مارا زیر پا میکنند، وحق برادرهزاره، ازبیک، تاجیک، پشتون، تورکمن وهر یکی ازواحد های قومی موجود درقلمرو افغانستان راپامال خواسته های شیطانی اجانب، منجمله پاکستانی ها میسازند، خائینین وجنایتکاران نا بخشودنی در برابر مردم ومیهن ما اند که، ازمفهوم وماهییت هموطنی هیچ چیزی را درک نمیکنند، وفقط درجستجوی خون ونژاد توهمی خود اندکه ساده ترین تعریف آن هم فاشیسم است!!!!

آرزومندیم که باورهای فاشیستی در کشور ما هر چه زود تر نابود شود وجستجوی منیت های بر تر، برای هرقوم وقبیلۀ که باشد، جای خود به هم پذیری انسانی با قبول واقعییت های وجودی همه ودر کنارهم اعطا نماید.

منبع: hazaralife.com

خینزیر ترین خینزیر ها
قوم پشتون در دنیا
آن خر ترین خر ها
قوم پشتون در دنیا

هفتم ثور زخم ناسورتاریخ


چهر های کودتاه خونین هفتم ثور

چهره های سفاک و خونین هفتم ثور

دقیقا نمیدانم چی زمانی و چی کسی یا بهتر است بگویم چگونه شخصی در آن زمان با چی طرز تفکری داشت در جشکه زمین به نام افغانستان حکمروایی می کرد؟ ولی با مطالعه تاریخی که دارم از اشخاص چون عبدالرحمن ,نارد ظاهر داود حفیظ الله امین ببرک کارمل نجیب نام برده شده است عبدالرحمن کسی که کافرستان آنروز را با بخشیدن کوه های منطقه که ملکیت عامه این سرزمین استه به باشنده گان آن دیار بخشیده تا کی بتواند آنها را به ین مقدس اسلام دعوت نماید و بعدا آن منطقه را به نام نورستان مسمی سازد. نورستان یک ولایت کاملا کوهستان است که در قشم شرق افغانستان و هم سرحد با چترال پاکستان موقعیت دارد این ولایت را که کاملا کوهها محوطه کرده است از چند ولسوالی قرار ذیل بوجود آمده است, پارون که مرکز آن ولایت است,دوآب ,برگمتالآکامدیش,دولت شاه و

…در ضمن این کاری که عبدالرحمن انجام داده است در مناطق دیگر بخاطر اینکه بتواند به اثبات برساند که تا چی حد می تواند وحشی و قصی و القب باشد برای تسخیر مناطق هزاره نشین در نقاط مرکزی یعنی هزارستان آن زمان به حملات نظامی می پردازد در نخست بخاطر به غلفت گیر کردن مردم چندین منطقه را به آسانی و همکاری برادران ساداتکه منحثی جاسوس در منطقه جاگزین شده بودند تسخیر می کند ولی بعدا بخاطر بی بندو باری و کت حرمت مردم منطقه بر پاخاسته و مناطق اطز دست رفته را دوباره تسخیر می کنند که ودر این جنگ تلفاتی سنگینی متوجه هزاره هاست زیرا با دستان خالی در مقابل مرمی های تفنگ بدستان ایستادگی کرده اند. خوب از مطلب اساسی بدور نرویم که جنگ های پی در پی با عبدالرحمن باعث می شود که این خائین  وطن فروش بخاطر حفظ قدرتش علمای جیره خورش را بگوید که در مقابل هزاره ها فتوی صادر نماید که اینها کافر اند و جهاد بر علیه آنها حق است ,علمای جیره خوب و نا فهم هم بدون در نظر داشت مسائل سیاسی و حماقت را انجام میدهند که باعث می شود شصت و پنج فیصد (56 % ) مردم هزاره در این مبازره به شهادت برسند.

از آن به بعد حبیب الله  بقدر رسید نیز سیاست فاشیتسی ووحشیگری را که عبدالرحمان اساس گزاری کرده بود ادامه داد و بعد از آن پسرش امان الله بقدرت رسید که برخلاف پدر تا جای غداری ها و نا بسامانی های را که پدران و اجدادان شان انجام داده بودند جبران نماید با مرور کوتاهی می خواهم بیایم و برسم به رزوی که بنام هفت ثور در تاریخ کشور حک شد.سرانجام نادر شاه خسربره ویا بچه خسور خبیبب الله خان (یوسف خان تبعید شده دیره دون)خان بقدر می رسد این غدار نیز مانند بزرگانش دست به غارت,چپاول,غضب,خون ریزی,کوچ اجباری,تبعید,خانه سوزی و هزاره فجایع دیگر می زند که از جمله قتل عام های مردم هزاره شخصیت های سیاسی چون غلام حیدر خان چرخی و… چندین جنایت دیگر ایشان را ذکر کرد.که بالاخره کاسه صبر مردم به زیر می رسد و جوانی که بیشتر از 19 سال سن ندارد و از قوم ستمدیده و غم کشیده هزاره است دست به کاری می زند که تمامی مردم افغانستان را از دهن گرگی بنام نادر با فیر کردن سه مرمی باالترتیب پیشنانی,دهن و سینه اش  نجات می دهد.که خود و خانواده و رفقا و معلمین و تمامی وابستگانش را نثار مردمش می کند بعد آن پسرش به نام ظاهر توسط اقرابش و کاکاهایش بقدرت می نشیند.

ظاهر چون کودکی هم سن چون شهید خالق بیش نبود بیشترین قدرت توسط کاکایش هاشم خان که او نیز در توحش و خون آشامی از نادر کمی نداشت اداره می شد تا اینکه زمانی ظاهر شا ریفورمی را در حکومتش به میان آورد قانون اساسی را ساخت و لوی جرگه تشکیل داد و بالاخره توسط پسر کاکایش داود خان اولین رئیس جمهور افغانستان خلع صلاحیت شده و به روم تبعید گردید که بعد از چند وقت اداره قدرت توسط داود خان روزهای بنام شش ,هفت و هشت ثور در تاریخ افغانستان حک شد که تا امروز از آن روزهای سال بوی خون می آید و نشان بد بختی

چهره های که این خیانت را بر مردم این قطعه تحمیل کردند نوکران خود فروخته ای بودند که سالهای سال گلو های خشکیده شان با جاری ساختن خون های بی دفاع و بی گناه مردم افغانستان سیر آب شد دقیقاً هفتم ثور سال 1357 کودتایی خونین در کشور در مقابل رژیم ریاستی  داود خان صورت گرفت و این کودتا توسط چهره های که ذیلا به معرفی گرفته می شود اداره می شد حفیظ الله امین چهره مرتجیع و سفاکی که با اندیشه کرملینی اش می خواست هیچ مخالفی در کشور وجود نداشته باشد که خلاف نظریه وی نظر دهد اگر شخصی با چنین اندیشه عرض اندام نماید باید یا زندان پلچرخی برود ویا هم دامنه کوههای غریب غر پلچرخی مرمی باران شوند. کسی حق گوش دادن به رادیو نداشت . کسی حق نداشت در جمعی خلاف دولت وقت صحبت نماید گویا همه یهودی اندو حفیظ الله امین هتلر زمانش.

گویا تمامی افغانسانی ها هزاره بودند و حقیظ الله امین طالب وهابی و تشنه بر خون آن مردم. ببرک کارمل متولد قریه کمری ولایت کابل و فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه کابل در نخستین ایام داشنجوی اش چهره مارکسیستی را بر خود گرفت و اقدام ایجاد حزبی را به نام دیمکراتیک خلق افغانستان کرد و پس کشته شدن حفیظ الله امین بر مسند قدرت تیکه زد و بخاطر بی کفایتی اش در سال 1986 از مقام ریاست حزبی سبکدوش می شود و و چهره به نام نجیب به ریاست حزب می نشینید که در همان سال از مقام ریاست جمهوری نیز توسط نجیب کنار زده می شود و به رویسه میرود هدف اصلی دولت کارمل جنگ با مجاهدین بود و بس. نجیب فرزند اختر محمد از ولایت پکتیا که مکتب را در لیسه عالی حبیب ه به اتمام رسانیده و تحصیلات رادر سال 1354 در رشته طب در دانشکده کابل تمام می کند نجیب در همان نخستین روز های دانشجوی اش عضووحزب پرچم می شود و با شورش های حزبی اش چندین بار دستگیر می شود ولی بخاطر نفوذ و شناخت که پدرش دارد رهایی می یابد.نجیب بعد از فراغت از دانشگاه سمت های چون سفارت افغانستان در ایران و ریاست خاد در زمان ببرک کارمل را نیز به پیش برده است دقیقا زمانی که سمت ریاست خاد(امنیت ملی امروز) در اختیار داشت جنایتش از جنایت های حفیظ و کارمل کمی نداشت او همانند هم عقیده هایش کسی را مخالف اندیشه های حزبی اش نیم خواست اگر کسی بصورت شوخی هم مخالفت می کرد نجیب سینه چاکش می کرد و سند ادعای ما در دامنه کوههای غریب غر به فرت.تمی  وجود دارد

این ها چهره های بودند که روزی را به نام هفت ثور در تاریخ کشور حک کردند همان روزی که دیگر تا سی و چند سال دیگر افغانستان روی خوش بختی و سعادت را نمی بیند آغاز این کودتا به نظر آگاهان امور یک غفلتی بود بر رژیم داود خان با آنکه جرقه های این کودتا چندین روز قبل درکابل به چشم می خورد ولی عامیل اصلی من فکر کنم بقتل رسیدن میراکبر خیبر ریئس حزب دیموکراتیک خلق باشد که ده رزو پیش از این کودتاه در مکروریان توسط شخص نام گم بقتل می رسد و روز بعدش اعضای کلیدی این حزب در مراسم به خاک سپاری خیبر که در حقیقت نمایش قدرت بود در شهدای صالحین کابل بیانه هایشان را ارایه کردند و و بصراحت مردم را به مقابل رژیم داود خان به جنگ خواندند. که عمل کرد رهبران حزب خلق داود خان را به خشم آورد تا دست به دستگیری رهبران حزب چون ببرک و کارمل و حفیظ الله امین بزند که دسر انجام به تاریخ پنج ثور کارمل و ببرک دستگیر و حفیظ الله امین در منزلش تحت نظارت قرار گرفت ولی این دستگیری ها و تحت نظارت ها نتوانست از خودنین ترین و وحشیانه ترین کودتاه در کشور جلوگیری نماید حفیظ الله امین طرح شورع کوتاه را توسط پسرش با آنکه منزلش تحت نظارت بود به سید گلاب زوی عضور کمیته مرکزی می رساند و او به همه اشخاص  دخیل در کودتاه هفت ثور فرار می رسد غورش تانک ها شهر کابل را به لرزه می آورد  فضا را دود طیاره ها آلوده و تاریک می سازد باآنکه داود خان توسط فرمانده مسوول امنیتی ریاست از شورش های مظنون اطلاع حاصل می کند ولی با پرواز طیاره های از میدان هوایی نظامی بگرام به قصد زیر آتش گرفتن ریاست جمهوری که حتی باعث شد خود داود خان سلاح بدست بگیرد و در مقابل کودتاه چیان بجنگند قسما داود خان را غافل گیر کرده بود

کودتاه خونین با ویرانی و ها و خون ریختن ها به موفقیت انجامید و اطش زدگان قدرت به سرکردگی حفیظ الله امین اریکه قدرت را بدست گرفتند وشام همان روز تسخیر کلی را از طریق رادیو کابل اعلام داشتند از اینجا بود که روز شرمساری در تاریخ کشور به نام هفت ثور به تاریخ کشور شامل شد  روزی که تا امروز تمامی مردم افغانستان از آن متنفر هستند روزی که سرمنشه تمامی بدبختی های چندین دهه اخیر در کشور شد از تجاوز روس تزار شروع تا آفرینش مجاهدین و جنگهای خانمانسوز و تحمیلی داخلی بر اقوام محروم و بوجود آمدن گروه وحشی طالب و از بین بردن تمامی نیرو و انرژی افغانستان و افغانستانی ها در منطقه که باعث شد ما امروز چندین میلیون مهاجر داشته باشیم و به هزاران بیوه زن, یتیم, معلول, بیسواد و کشوری داشته باشم که از هر لحاظ به چشم حقارت دید شود و نام های ننگینی برآن گذاشته شود افغانستان ویا مرکز تروریست جهانی طالب قبیلوی فاشیست و القاعده,افغانستان و یا مرکز کشت و تولید مواد مخدر و تریاک,افغانستان ویا مرکز تبعیض جنسی ,زبانی,سمتی,منطقوی,مذهبی,نژادی و…و به دهها نام دیگری که هر کدام برای افغانستانی داخل و خارج از کشور ب مثابه خنجریست فکر کن از پشت به وجود شان فرو برده باشی.

امروز با کدام معنی از این روز باید یاد کرد؟روزی که سراسر شرمساری و انزجار باشد روزی که سرمنشه تمامی افت های اجتماعی باشد روزی که با گذشت چندین قرن هنوز بوی متعفین خون به مشام مرسد و هنوز چهره های سفاک وسناریو پردازان آن از زمره شخصیت های سیاسی کشور شناخته می شوند.

این هم چهرههای کودتاه چیان سال 1357 کابل افغانستان

The final days


سال نو و بهار نو مبارک

Afghanistan the country which is surrounded  with the mountains and has no  water border with any its neighbor hood  countries it has rivers but unfortunately water is being used by neighbor hoods for decades and no one ask why ? and no one cares about that.

as I said this country surrounded with mountains which make the rivers sources and the coldest weather in the region, beyond all this winter was the coldest winter in the last thirty years “elders were saying”:

it is gone with all snows and raining now spring is coming and every where smell fresh and taken a new figures, people look happy because of a lots of snow in past winter specially the formers.

what I am trying to say is HAPPY NEW YEAR for all my country women and men.

wishing up coming new year 1391 be full of joys and cheers for everyone in this land and be full of peace and solidarity.

the winter is gone away

now the spring came

I am so alone

I am so alone

that is why I am saying the final days which is the final days of winter and the start of spring the season which is really enjoy full in my country Afghanistan.traditionally we celebrate from three EIDs EIDUL FITR ( three days EId at the end of month of Ramazan or fasting month). another Eid which is 70 days after Eidul fitr which is called Eid Qurban ( the Eid when Muslims from around the world going for circling MACA to be come Haji) and the EIDUL GHADEER ( The birth day of Shia muslims first Imam Ali ibni Abutalib) and New Year celebration under the name of EID – NOWROZ ( The beginning of a new year in solar calenders) this Eid is a hitorical and traditional Eid for out people and at the first day of this Eid most of the people from around the country going to Balkh province Mazari – e- Sharif city to celebrate the raising flag at the Imam Alis’ shrine (Rowza Sharif) that is why it is really more interesting Eid. so now a days Eid Now Roz is going to approach on this land where all political conflicts hurts the each smallest parts of this country

forgiving all above issues saying:

HAPPY NEW YEAR FOR ALL MY COUNTRY RESIDENTS

سال نو و بهار تو 1391 را برای همه هم وطنانم تبریک می گویم

HAPPY NEW YEAR AND NEW SPRING FOR ALL MY COUNTRY MEN AND WOMEN

Taher Khawari a Hazara signer sings for spring

spring song by Wahid Saberi an Afghanistanian singer

Ms Homas‘ spring song a Pashton singer